Site Network: Personal | My Community | Purpose | Shabname

 

روز نوشتهای یک اتئیست تبعیدی در مورد :جامعه، نقد دین ، اسطوره ، روزانه ها، خبر، تاریخ



فقر و فلاکت بروی دریای نفت


ایران در گذرهای تاریخی خود شاهد فراز و نشیبهای بسیاری بوده اما فقر و فلاکتی که پس از اسلام بوجود آمد و نقطه اوج آنرا می توانم در دوره قاجاریه دید ، انکار کردنی نیست، مکتب خانه ها تنها بدبختی را تدریس می کردند و مردمان ریاضت را با پوست و گوشت خود تجربه می کردند، زمانی که رضا شاه بزرگ به پادشاهی رسید خیابانهای ایران که البته نمیتوان نام خیابان را بر آن گذاشت ،خاکی بود و به خرابه های شهری می مانست که روزگاری تمدن و فرهنگش زبانزد خاص و عام بوده است. شاید دوران پستی و فرومایگی ایران را در دوران قاجار باید کاوید ، زمانی که مردم کشورمان به انواع مرضها دچار می شدند و جان می سپردند چراکه رابطه با کفار ، حرام بود و فقیهان تنها دعا را علاجِ وبا و حصبه و هزار مرض دیگر میدانستند ، پس از پشت سر گذاشتن آن دوران نکبت بار ، اگر با دیدی میانه رو بنگریم زمان پهلوی بهترین دوران پس از قاجار بوده است هرچند در آن روزگار ایران از نعمت اسلام گرانبها بی بهره بوده وگرنه خدا می دانست چه بلایی بدتر بر سر این ملت می آمد، اما این همه گله گی از قاجاریان واپسگرا و اینهمه تمجید از پهلوی تجدد خواه مارا به سراب انقلاب مردمی میرساند که حاصلش بر خلاف وعده هایش بسی غم انگیزتر از دوران قجری است ، امروز وقت نکوهش آقا محمد خان های نوری و فتخعلی ها نیست امروز باید ببینیم شیخ مجاهدها چه کردند و چرا امروز با اینهمه درآامد نفت و گاز و هزاران منبع درآمد باید حال و روز فرزندان کشورمان چنین باشد.

کرمان شهری با تمدن و فرهنگ است اما امروز به لطف نواده های شیخ فضل الله های نوری این شهر به ویرانه تبدیل گشته که گویی هرگز نسیم تمدن و پیشرفت و مدرنیسم سری به کو چه پس کوچه هایش نزده. بدبختی از سر و روی فرزندان ایران زمین می بارد و تنها این مشتی نمونه خروار است ، آیا براستی این لیاقت کشوری زرخیز است؟

چرا ما نباید همچون دیگر کشورها پله های ترقی را بپیماییم مگر جز اینست که ما هم استعدادش را داریم و هم ثروتش را؟

آیا زمان آن نرسیده یکبار به خود شهامت بدهیم و بپرسیم ریشه این فرومایگی ها کجاست؟

هگل می گوید تاریخ دوبار تکرار می شود، یکبار به صورت تراژدی و بار دیگر کمدی! شاید امروز باید به جامعه نکبت زده ایران زهر خنده بزنیم و آنقدر به پایکوبی بپردازیم تا اشک از چشمانمان جاری شود چرا که درک نکردیم و نفهمیدیم در کجاییم و چرا بسته پاییم ، چراکه درک نکردیم میتوانیم اگر بخواهیم ، نسل ما سوخت هم چنانکه اگر ریشه آه ناله های آنچه بر ما گذشته است را نیابیم باید بر حال فرزندانمان بگرییم.

پی نوشت:

1- دوستان در نوشتار بعدی سو و جهت نوشتارهای تارنگار را به سمت تاریخ و نهضتهای دینی خواهم برد ضمن آنکه پس از پایان هر پژوهش به دیگر مسائل همانند جامعه و اسلام می پردازم در مورد بیخدایی و سکولاریسم و حقوق بشر نوشتارهایی را به صورت PDF در صفحه ویژه هر کدام قرار خواهم داد.ضمن آنکه پژوهش در مورد آیین زرتشت را پس از سایر پژوهش های نهضتی(همانند مانی و مزدک) اختصاص خواهم داد سپس به دیگر ادیان مانند مسیحیت و بودا خواهم پرداخت.

2- در زیر نامه افشاگرانه جناب آقای فرامرز دادرس را مشاهده می کنید که در مورد شرکت دکتر خسرو خزاعی در اجلاس یونسکو است ، در حالی که ایشان می دانستند ( و شاید نه) در این اجلاس شرکت جستند اما شوربختی و افسوس در این است که ایشان می دانند جمهوری اسلامی هرگز برای زرتشت و زرتشتیان و دیگر اقلیتها دل نسوزانده که حالا بخواهد فرستاده ای ویژه را در این مورد را به یونسکو بفرستد که در بعد روشن گردید اینکارها برای به ثبت رساندن تعزیه می باشد و زرتشت تنها حکم ابزار را دارد و دکتر خسرو خزاعی بجای اعتراض یا تحریم این اجلاس دست به سخنرانی زدند ! باقی ماجرا در پایین آمده دادگری با شماست.

دریافت فایل

فایل درست .

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۵:۳۲ قبل‌ازظهر,