Site Network: Personal | My Community | Purpose | Shabname

 

روز نوشتهای یک اتئیست تبعیدی در مورد :جامعه، نقد دین ، اسطوره ، روزانه ها، خبر، تاریخ



دانش و دین در مقابل همجنسگرایی- 2

دانش زیست شناسی چه می‌گوید؟

بر طبق آزمایشات و پژوهشهای انجام شده عوامل دیگری نیز در همجنسگرا شدن افراد موثر در بخشهای زیر با عوامل ژنتیکی ، اثرات تحریک مغز و همچنین پرسش عامه مردم که آیا در حیوانات هم همجنسگرایی وجود دارد آشنا خواهید شد نخست به یک پیشگفتار میپردازم و سپس موضوع را در رده های ویژه خود بررسی میکنم ؛

علل و ریشه های همجنسگرایی نزدیك به یك سده است كه مورد بحث است. بطور كلی دو دیدگاه در این مورد وجود دارد :

اولی دیدگاهی است كه بر پایه ی نظریه بیولوژیك - پزشكی استوار است و طبق آن تاثیر ژن و یا هورمون بعنوان عوامل تعیین كننده ی گرایش جنسی مورد بررسی قرار می گیرد. دیدگاه دوم به بررسی علمی پیش زمینه های جامعه شناسانه - فرهنگی می پردازد و از طریق بررسی داده های خانوادگی – تربیتی و اجتماعی همجنسگرایی را نتیجه ی “مشكلات تربیتی“ (نوعی انحراف) تلقی می كند كه می توان آن را “تصحیح“ كرد. برخی “عدم حضور پدر“ در دوران كودكی یا مواردی مشابه را دلیل همجنسگرا شدن مردان می دانند و یا در مورد زنان “تجربه ی منفی رابطه با جنس مخالف“ ... را. این تئوری كلاسیك “پدر غایب“ و “مادر بی نهایت دلسوز“ ریشه در افكار زیگموند فروید دارد. اگر حق با فروید می بود، می بایست اكثر پسرانی كه پدرانشان با آنها فاصله داشته اند و از زندگی آنها غایب بوده اند، همجنس گرا شده باشند. یا در مورد زنان طبق نظریه فروید مبنی بر اینكه زنان از “حسادت به آلت تناسلی مردانه“ رنج می برند و یا زنانیكه از نظر او بدلیل اینكه آرزوی “مرد“ شدن دارند ، علیه نقش زنانه قیام می كنند، باید همه لزبین شده باشند. اما هر دو تز فروید با واقعیت فاصله دارد. همچنین بی اساس بودن كلیشه ی “غیر طبیعی“ بودن تمایل به همجنس توسط آزمایشهای بیولوژیك روی حیوانات روشن شده است. یكی از هزاران نمونه كتاب پتر اوون(Peter Owen) به نام Born Gay است كه در آن اسناد مربوط به مشاهده ی همجنسگرایی در نزدیك به 450 نوع از حیوانات به چاپ رسیده است. اما اینكه دلایل واقعی همجنسگرایی چیست، هنوز یك معما باقی مانده است. گرایشی كه اینگونه بی پروا بر علیه گسترش ژن عمل می كند، در منطق آن تفكری را كه تمام هم و غمش تولید مثل است، می بایست تاكنون ریشه كن شده باشد! اما از نظر بیولوگها این مسئله ی وراثت و گسترش ژن علیرغم وجود همجنسگرایی ، نه تنها مورد تهدید قرار نمی گیرد، بلكه همجنسگرایان می توانند به خواهران و برادران خود در نگهداری كودكان كمك كنند و یا حتی با قبول سرپرستی كودكان بی سرپرست به رشد ژن گروه انسان یاری رسانند. (طبق تجربه ای كه در غرب صورت گرفته، زوجهای همجنسگرا كه سرپرستی كودكان را می پذیرند، اكثرا والدین بسیار دلسوزی هستند).

در عرصه ی بیولوژیك سیمون لوی Simon LeVay (نوروبیولوگ آمریكایی) در دهه نود مغز 35 مرد را كه 19 نفرشان همجنسگرا بودند مورد آزمایش قرار داد و بدین نتیجه رسید كه بخش كوچكی در جلوی هیپوتالامس مغز قرار دارد و INAH 3 نام دارد، یك سوم مردان دو جنس گرا و برابر با مقداری است كه در مغز زنان وجود دارد. تئوری “مغز زنانه“ در همجنس گرایان زاده شد، اما در دوران خود كمتر مورد توجه قرار گرفت تا مدتی پیش كه آزمایشی مشابه در ارگون همین نتیجه را نیز در مورد حیوانات اثبات كرد. این تز توسط خانم زیگرید اشمیتز مورد تردید قرار گرفت ، چرا كه او با توسل به تئوری پلاستیسیته ی مغز اثبات كرد كه مغز در طول زندگی ثابت نمی ماند بلكه تغییر می كند. همین نكته این تز را مورد تردید قرار داد كه آیا زندگی همجنسگرایانه مغز همجنسگرا را فرم می دهد یا برعكس. همچنین تزهای دیگری نیز وجود دارد، از جمله ژنتیگ و اثبات وجود ژن همجنسگرا توسط دین همر Hamer Dean) )در سال 1993 . در علم ژنتیك وجود ژنی كه همجنسگرایی را می سازد در آزمایشهای گوناگون اثبات شده ، اما ژنتیك نم تواند تنها توضیح دهنده ی تمام علت باشد. یك نكته ی دیگر كه اثبات شده این است كه اكثر مردانی كه بشدت و عنادورزانه با همجنسگرایی مخالفت می ورزند، در مورد تصویر مردان، لخت نسبت به مردانی كه تعصب خاصی در اینمورد ندارند، بسیار بیشتر تحریك می شوند.

1- آيا همجنسگرايي ناشي ازعوامل ژنتيك است؟

در بررسي Pillard در 1996 ميلادي (با استفاده از رسم شجره نامه افراد، بررسي بر روي دو قلوها، فرزند خوانده ها، بررسي ژنتيك مولكولي) هيچ الگوي وراثتي مشخصي در انتقال ارثي اين گرايشات مشاهده نشد. اما مطالعات بعدي احتمالات خاصي را مطرح كرد.

مطالعه روي دوقلوها يكي از شايعترين روشهاي بررسي تأثير عوامل ژنتيك در بروز پديده هاي انساني است. يكي از ابتدايي ترين اين بررسي ها بر روي دوقلوها توسط دكتر Ernest Kallman انجام شده است. بر طبق گزارشات وي، ميزان همزماني همجنسگرايي در قل بعدي در دوقلوهاي تك تخمي را 100 درصد و در دوقلوهاي دوتخمي (يا دو برادر معمولي) را 12 درصد ذكر كرد. هرچند بعداً به روش جمع آوري و پردازش اطلاعات وي ايراد وارد شد، اين بررسي مقدمه اي شد براي تحقيقات بعدي در اين زمينه توسط ديگر محققين.

بررسي مهم بعدي توسط دو نفر به نامهاي J. Michael Bailey & Richard Pillard نيز به همين ترتيب بر روي دوقلوها انجام شد. مطابق بررسي هاي آنها 52 درصد از دوقلوهاي همسان هردو خود را همجنسگرا ميدانستند، در حاليكه 22 درصد از دوقلوهاي غيرهمسان و 5 درصد از دوبرادر غيرهمخون (دو برادري كه يكي فرزندخوانده خانواده بوده است) را تشكيل ميداد. تكرار اين بررسي هم به نتيجه مشابهي منجر شد و در كل نشان ميداد كه عوامل ژنتيك نقش مهمي در بروز گرايشات جنسي به همجنس داشته است. در مطالعه ديگري هم نتايج مشابهي در مورد زنان گزارش شد. يكي از محققيني كه در اين زمينه كار ميكرد Dean Hamer بود. او با بررسي شجره نامه مردان همجنسگرا احتمال داد كه ژن مربوطه يك "ژن وابسته به كروموزوم X " است. براي بررسي اين فرضيه او به جمع آوري 40 نمونه مختلف DNA از مردان همجنسگرا دست زد و آنها را مورد آزمايش ژنتيك قرارداد. او به اين نتيجه رسيد كه احتمال همزماني 5 ژن متفاوت روي يك بخش از كروموزوم ايكس به نام xq28 بيش از حد عادي است (از لحاظ آماري احتمال حضوري تصادفي اين 5 ژن در اين نقطه 1 در 100،000 است). به اين ترتيب طي اين بررسي شايعه وجود "ژن همجنسگرايي" قوت گرفت. پذيرش اين فرضيه به اين معني است كه اگر اين ژن از طريق كروموزوم هاي X مادر منتقل شود تنها پسراني كه دريافت كننده اين ژن مادري هستند صفت همجنسگرايي را از خود نشان ميدهند. فرزندان دختر حامل اين ژن بصورت مغلوب بوده و بدون نشان دادن تظاهرات همجنسگرايي آن را به پسران نسل بعد از خود منتقل ميكنند. البته در مقابل اين فرضيه ها جامعه شناسان و رفتارگرايان همچنان بر نقش مهم عوامل محيطي، نوع رفتارهاي والدين و ارتباطاتي كه كودكي در بچگي با اطرافيان خود داشته است تأكيد ميكنند. بعدها افرادي به نحوه جمع آوري اطلاعات در مطالعات بالا ايراد وارد كردند. در واقع اين بررسي ها بر اساس فراخوان هاي انجام شده در مجلات مربوط به همجنسبازان صورت ميگرفت و احتمال ميرفت كه دوقلوهايي كه هر دو آنها همجنسگرا هستند و يا دوقلوهايي كه تفاهم بيشتري با هم دارند بيشتر به شركت در اين بررسي ها علاقمند باشند.براي مثال Bearman & Bruckner در مقاله اي كه در سال 2002 ميلادي در مجله آمريكايي جامعه شناسي AJS منتشر كردند به اين مسئله اشاره كردند. آنها ضمن بررسي 5،552 دوقلويي كه از طرق مختلف با آنها آشنا شده بودند دريافتند كه ميزان همجنگسرايي فقط در دوقلوهاي مرد نسبت به جمعيت عادي افزايش قابل توجهي نشان ميدهد (7.7 درصد نسبت به 5 درصد) و اين مسئله در دوقلوهاي زن ديده نشده است. به اين ترتيب آنها نتيجه گرفتند كه اثرات وراثتي در انسان را نميتوان به يك طرح كاملاً ساده و مشخص ژنتيك نسبت داد و تأثيرات محيطي نقش مهمي در بروز ريشه هاي ژنتيك گرايشات جنسي بعهده دارد .

2- تحریک موضعی مغز

زیست شناسی عصبی مغز در ایجاد حالت مردانگی[1] کاملاً کشف شده‌است. استرادیول[2] و تستوسترون[3] که به وسیلهٴ آنزیم 5-α ردوکتاز تبدیل به دی هیدروتستوسترون می‌شوند، عمل ایجاد حالت مردانگی را با اتصال به گیرنده‌های آندروژن (هورمونهای جنسی مردانه که باعث ایجاد صفات ثانویه مانند ریش و کلفتی صدا می‌شوند) بر عهده دارند. تغییرات جسمی و روانی زمانی ظاهر می‌شوند که تعداد این گیرنده‌های آندروژن بسیار کم (مانند نشانگان بی حسی آندروژنی[4]) و یا بسیار زیاد باشد (مانند زنان مبتلا به پُِریاختگی مادرزادی غدهٴ فوق کلیه[5])احتمالاً همجنسگرایی چه در مردان و چه زنان نتیجهٴ چنین دگرگونیهایی است[6]. در این مطالعات دیده شده‌است که در زنان همجنسگرا عموماً بیش از زنان دگرجنسگرا حالات مردانه ایجاد شده‌است. با این وجود تحقیقات دربارهٴ همجنسگرایی مردان نشان می‌دهد که ایجاد حالات مردانه چه بیش از حد و چه کمتر از حد معمول باعث همجنسگرایی در مردان می‌شود.

از اولين افرادي كه مدعي وجود تفاوتهاي جسمي در مغز يك فرد همجنسگرا با يك غيرهمجنسگرا بود ميتوان از آقاي Simon LeVay نام برد. وي طي بررسي روي مغز همجنسگرايان در مقايسه با غيرهمجنسگرايان مدعي شد اندازه توده هاي عصبي خاصي در هيپوتالاموس - Interstitial Nuclei of the Anterior Hypothalamus يا (INAH 1-4) - بين اين دو گروه با هم فرق دارد. در واقع اندازه اين توده ها در زنان كوچكتر از مردان است كه از اين نظر مردان همجنسگرا به زنان شبيه بودند. هرچند اعتراضات زيادي به چنين نتيجه گيري واقع شد (كه خارج از موضوع بحث ماست) اما اين سرآغاز توج دانش پژوهان به تفاوت هاي عصبي احتمالي همجنسگرايان بود. Blanchard و Klassen در 1997 ادعا كردند كه بدنيا آوردن هر فرزند پسر احتمال همجنسگرا شدن پسر بعدي (نسبت به جمعيت عادي) را 33 درصد افزايش ميدهد. بعبارت ديگر احتمال اينكه برادر دوم همجنسگرا شود بيشتر از برادر اول است و احتمال همجنسگرا شدن برادر سوم و چهارم بيش از برادرهاي قبلي است. اين فرضيه مطرح شد كه وجود آنتي ژن HY در جنين پسر منجر به بروز واكنش سيستم ايمني مادر و توليد آنتي بادي هاي ضد آن ميشود. در جنين بعدي اين آنتي بادي ها باعث تضعيف اثر اين آنتي ژن ها در "مردانه كردن مراكز مغزي" ميشود. البته فرضيه هاي ديگري نيز در توضيح اين ادعا مطرح بود. از ديگر فرضيه هاي مطرح عدم اثر بجا و به موقع هرمونهاي مردانه و زنانه بر مغز جنين و توقف فرآيند مردان شدن مغز يك جنين مذكر (يا زنانه شدن يك جنين مونث) است. از آنجائيكه حضور به موقع هورمون تستوسترون براي تكامل مراكز مغزي موثر در خصوصيات جنسي لمردانه لازم است فرض بر اين است كه هر عاملي كه مانع از اثر به موقع اين هورمون شود ميتواند در تغيير گرايش جنسي فرد داراي نقش مهمي باشد.

بررسي يك نمونه اثر تومور مغزي در گرايشات جنسي

اخيراً در يك كنفرانس علمي ساليانه انجمن متخصصان اعصاب داخلي آمريكا American Neurological Association اعلام شد كه رشد يك تومور تخم مرغي شكل در مغز يك مرد 40 ساله باعث بروز تمايلات ناگهاني وي به بچه بازي paedophilia شده است كه اين تمايلا با جراحي و برداشتن تومور از بين رفته است. اين توده سرطاني در لب راست كورتكس orbifrontal كه با مرتبط با اعمالي چون قضاوت، رعايت آداب و رسوم و رفتارهاي اجتماعي است قرار داشته است. بعقيده دكتر Russell Swerdlow و دكتر Jeffrey Burns متخصصان اعصاب داخلي از دانشگاه ويرجينيا در Charlottesville اين اولين گزارش منتشر شده در مورد ارتباط وجود ضايعات اين قسمت از مغز با بچه بازي است. ضايعات اين قسمت از يكطرف باعث بي توجهي فرد به اخلاقيات شده و از طرف ديگر بيماري ميتواند تا مدتها پيشرفت كند بدون اينكه اثر واضحي در از بين رفتن سلامت جسمي فرد داشته باشد. خود فرد و اطرافيان وي ممكن است نياز چنداني به مراجعه به پزشك متخصص حس نكنند و يا پزشك اصلاً به وجود چنين ضايعه اي مشكوك نباشد. بنا به اظهار نظر اين پزشكان هرچند بندرت ممكن است اين افراد با چنين انحرافات جنسي تحت بررسي دقيقي از نظر وجود تومورهاي مغزي قرار بگيرند اما بروز تغيير شخصيت ناگهاني يا تغيير ناگهاني تمايلات جنسي ميتواند ما را به حضور يك مشكل جسمي قابل توجه مشكوك كند. بنا به سوابق، وي يك معلم مدرسه است كه اخيراً بصورت پنهاني اقدام به مراجعات مكرر به سايت هاي پورنوگرافي كودكان در اينترنت و تقاضاي سكس از روسپياني كه تحت عنوان ماساژور در استخرها مشغول بكار بوده اند ميكرده است. در واقع او قبلاً هيچ سابقه اي از چنين اقداماتي نداشته است. در اين حال با وجودي كه وي متوجه زشت بودن اعمال خود بوده است به بيان خودش " قدرت شهوت بر صيانت نفس پيروز شده بود".

با اطلاع همسرش از اين امر او به دادگاه شكايت ميكند و وي با حكم دادگاه به منزل راه داده نميشود و بخاطر تعرض به كودكان حكم به اتخاذ تدابيري براي درمان تمايلات انحرافي وي داده ميشود. بنا به حكم دادگاه او مي بايست يا به زندان برود يا مراحل 12 گانه مركز بازپروري منحرفان جنسي Sexaholics Anonymous را با موفقيت به پايان برساند. اما با احراز عدم توانايي وي در خودداري از تقاضاي نامربوط رابطه جنسي از زنان شكست در درمان وي اعلام ميشود. درست روز قبل از اعلام محكوميت وي به زندان وي با شكايت از سردرد و تمايل شديد به تجاوز به صاحبخانه (زن) خود به بيمارستان مراجعه ميكند. در آنجا وي به بخش مراقبت هاي روانپزشكي ارجاع شده كه متوجه اشكال در حفظ تعادل وي ميشوند و اسكن MRI حاكي از وجود يك توده تخم مرغي شكل در مغز وي بود. آزمايشات تخصصي نشان داد كه او قادر به ترسيم و يا كپي كردن شكل ها هم نيست و اصلا ً متوجه اينكه به خودش ادرار كرده هم نشده بود. 7 ماه بعد از عمل جراحي و برداشتن تومور وي توانست برنامه بازپروري را بخوبي طي كرده و به خانه برگردد. چند ماه بعد او دوباره اقدام به جمع آوري تصاوير پورنوگرافي كودكان كرد. باز هم اسكن راديوگرافي مغز نشان دهنده عود تومور قبلي بود كه با عمل جراحي مجدداً برداشته شد و علائم وي برطرف شد.

3- رفتار همجنس گرایانه در حیوانات

رفتارهای همجنسگرایانه در فرمانرو جانوران و بخصوص حیواناتی که در درجه بندی تکاملی به انسان نزدیکترند نیز دیده می‌شود(مانند میمونهای بزرگ). جانت مانن[14]، پروفسور دانشگاه جورج تاون[15] صریحاً این نظریه را مطرح کرده‌است که همجنسگرایی، لااقل در دلفینها مزیتی است که در اثر تکامل به وجود آمده و حملات و تجاوزهای داخل گونه‌ای را خصوصاً در نرها کاهش می‌دهد(خ 3).

بعضی پنگوئنهای نر تمایل به تشکیل جفت با نرهای دیگر و لانه سازی مشترک با آنها دارند. در این مواقع از یک سنگ به عنوان جایگزین تخم استفاده می‌شود.در سال 2004 پارک مرکزی حیوانات[16]واقع در ایالات متحده آمریکا، سنگ یادشده را با یک تخم بارور جایگزین کرد که زوج نر آن را به عنوان فرزند خود بزرگ کردند (خ 4). باغ وحشهای آلمانی و ژاپنی نیز گزارشاتی دربارهٴ همجنسگرایی بین پنگوئن هایشان منتشر کرده‌اند. این پدیده همچنین در زیستگاه آبی کلی تارلتون[17] در آوکلند نیوزیلند مشاهده شده‌است. معاشقه و دخول کامل در روابط گاوهای نر، خصوصاً گاومیش کوهان دار امریکایی[18] معمول است. روابط اینچنینی در ماده‌های نوع دیگری از گاوها[19] رواج دارد. همجنسگرایی در گوسفندان (که در 6 تا 10% قوچها دیده می‌شود)همراه با تفاوت در حجم بخشهای معینی از مغز و فعالیتهای شیمیایی است. مطالعاتی که توسط مجلهٴ درون ریز شناسی انجام شد، نشان داد عوامل فیزیولوژیکی و زیست شناختی تأثیرگذارند.(خ 5) نتایج این بررسیها با بررسیهایی که لوی روی نمونه‌های انسانی انجام داد مشابه‌است. گوسفندان نر کوهی امریکایی [20] نیز از این نظر به دو دسته تقسیم می‌شوند : آنها که درگیر روابط همجنسگرایانه می‌شوند و گروه دیگر که اینگونه نیستند.ر.ک. (خ 6 و 7)

1- ديده شده است كه گاهي حيوانات ماده ميمونهاي Rhesus عامل) Rh خون منسوب به آنهاست) معروف به Macaque اقدام به رفتاري شبيه به رفتار حيوانات نر و ماده حين جفت گيري ميكنند. دليل اين رفتار بخوبي درك نشده است. آيا اين رفتار بخاطر كسب موقعيت برتر در گروه و يافتن جفتهاي نر قوي تر است. آيا اين مسئله فقط از روي لذت و سرگرمي است؟

2- محققين با بررسي گونه هايي از پرندگان كه به شكل تك همسري تشكيل خانواده ميدهند دريافتند كه با توجه به تغيير در تعادل عرضه و تقاضا، مواردي از همجنسگرايي در مادگان و نرها ديده ميشود. براي مثال با افزايش تعداد خانواده هاي شامل يك نر و چند ماده ميزان همجنسگرايي مادگان افزايش مي يابد و برعكس ميزان همجنسگرايي نرها كاهش پيدا ميكند.

3- يك بررسي در اكتبر 2003 ميلادي توسط Dr. Charles E. Roselli et al نشان داده است كه حدود 8 تا 10 درصد از ميش هاي نر (در يك گروه 27 نفره تحت آزمايش) تمايلات همجنسگرايانه از خود نشان ميدهند (حتي زماني كه محروم از ماده ها نباشند). بررسي هاي مقايسه اي ظاهراً نتوانسته عامل اجتماعي خاصي در توجيه اين پديده را ارائه كند. معاينه و مقايسه مغز دو نوع ميش همجنسگرا و دگرجنسگرا نشان داده است كه اندازه هسته جنسي دوشكلي بيضوي ovine Sexually dimorphic Nucleus واقع در منطقه پره اپتيك هيپوتالاموس قدامي در گروه دوم بزرگتر از اقليت همجنسگراست. از طرفي سطح آنزيم Aromatase mRNA در اين قسمت از مغز ميشهاي دگرجنسگرا بالاتر از گروه ديگر بوده است و اين احتمال وجود دارد كه توانايي ساخت هورمونهاي استروژني در سلولهاي مغز آنها بيش از همجنسگرايان باشد. با وجوديكه اندازه هسته قدامي هيپوتالاموس در ميمونهاي رزوس نر بزرگتر از ماده هاست، از اين لحاظ شباهتي بين اين اندام در ميمونهاي ماده همجنسگرا و نرهاي دگرجنسگرا پيدا نشده است.

4- موشهاي ماده اي كه بصورت آزمايشي در دوران جنيني تحت تأثير هورمونهاي استروئيدي مردانه قرار گرفته اند رفتاري مشابه موشهاي نر را در دوران جفت يابي از خود نشان ميدهند. آيا حضور غيرمعمول هورمونهاي مردانه در دوران جنيني نقش مهمي در رفتارهاي همجنسگرايانه موشهاي ماده داشته است؟ آيا اين نتايج را ميتوان به انسان نيز تعميم داد. برخي فرضيات نيز حاكي از اثر توليد برخي آنتي بادي ها در خون مادر نسبت به آنتي ژنهاي فرزند پسري بوده است كه طي زايمان بعدي تشديد شده و به خون وي انتقال يافته است. آيا بررسي هاي علمي توانسته است درستي چنين فرضيه اي را به اثبات برساند. در برخي بررسي ها نيز اثر نيكوتين در خون مادر بعنوان عاملي در ايجاد تمايلات همجنسگرايانه فرزندان دختر در نمونه هاي حيواني عنوان شده است.

5- در ميان پرندگان برخي گونه هاي پنگوئن، شترمرغ ها و فلامينگوهاي نري ديده شده اند كه اقدام به پيوندهاي خانوادگي با همجنسان خود كرده و تشكيل لانه داده اند ( ديده شده است بعضي از اين جفت ها حتي زماني كه امكان انتخاب آسان ماده ها را داشته اند جفت هاي نر خود را رها نكردند). در باغ وحش پارك مركزي نيويورك نمونه هاي متعددي از پنگوئن هاي گونه chinstrap را ميتوان يافت كه در طول عمر جفتهاي همجنس خود را رها نكرده اند.

6- بونوبوها Bonobo گونه اي از ميمونهاي آفريقايي نزديك به انسان اند كه گرايشات جنسي متنوع در آنها بسيار معمول تر از ديگر حيوانات است. مطابق برخي بررسي ها حدود 75 درصد از روابط جنسي به منظور توليد مثل نيست و تقريباً تمامي آنها دوجنسگرا bisexual محسوب ميشوند. ظاهراً اينگونه روابط بعنوان ابزاري براي تخفيف تنشهاي بين افراد استفاده ميشود.

7- گونه اي از دلفين هاي نر نوجوان معروف به "بطري-دماغي" در روند تكاملي خود براي رسيدن به بلوغ اغلب اقدام به برقراري روابط جنسي موقت با نرهاي ديگر ميكنند. محققين احتمال ميدهند كه اين رفتارها احتمالاً به منظور برقراري پيوندهاي عاطفي درازمدت بين اعضاء گروه ايجاد ميشود. بعضي بررسي ها نشان داده است كه چنين جفتهايي به كمك هم به تعقيب ماده و محصور كردن و متوقف كردن آنها در ايام جفت گيري مي پردازند.

8- در ميان گونه اي از قوهاي متعلق به استراليا مشاهده شده است كه دو نر اقدام به تشكيل لانه ميكنند و حتي ممكن است با پذيرفتن يك ماده در ميان خود توليد مثل كرده و حتي بعد از تخم گذاري ماده را از گروه خود خارج كنند. ديده شده است كه شانس زنده ماندن جوجه ها در لانه هايي كه دو نر از آن حمايت ميكنند بيش از ديگر لانه ها (با حمايت يك نر ويك ماده) مي باشد. موارد مشابه نيز در ميان پنگوئن هاي ساكن پارك ها و باغ وحش ها ديده شده است (گاهي آنها از يك تكه سنگ بعنوان تخم در لانه استفاده كرده اند)

9- گونه اي از مارمولك ها Whiptail در مواقع جفت گيري و عدم حضور نرها دچار تغييرات رفتاري- زيستي خاصي ميشوند. از آنجائيكه آنها بصورت بالقوه توانايي تكثير بدون حضور نرها را نيز دارند كه به آن Parthenogenesis گفته ميشود، در اين زمان مارمولك هاي ماده با سطح استروژني كمتر (كه آماده باروري نيستند) با انجام رفتارهاي جنس نر به تحريك جنسي و باروري بهتر مارمولك هاي ماده اي كه سطح استروژن بالاتري دارند و آماده باروري هستند كمك ميكنند.

10- ديده شده بروز جهش ژني در نوعي مگس ميوه به نام Drosophila melanogaster باعث ميشود تا نوع نر حشره به جفت گيري با حشرات نر رغبت نشان دهد.

بدین ترتیب شاید نوعی تعادل را بتوان عامل هم جنسگرایی در حیوانات دانست اما به هر روی نکته مهم اینست که این رفتار در حیوانات نیز مشاهده شده است.

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۶:۵۹ قبل‌ازظهر,