Site Network: Personal | My Community | Purpose | Shabname

 

روز نوشتهای یک اتئیست تبعیدی در مورد :جامعه، نقد دین ، اسطوره ، روزانه ها، خبر، تاریخ



دانش و دین در مقابل همجنسگرایی - 3

تفاوت های فیزیولوژیکی همجنسگرایان:

تحقیقات بسیاری که در این زمینه انجام شده‌اند، مانند تحقیقات پیشگامانهٴ عصب شناس سیمون لوی[7]، نشان می‌دهند که تفاوتهای قابل توجهی در فیزیولوژی مردان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا وجود دارد.این تفاوتها ابتدا خود را در مغز، گوش میانی، و حس بویایی آشکار می‌سازند. لوی در آزمایشی*[8] دریافت که مغز 10% از مردان همجنسگرای مورد آزمایش تفاوت فیزیولوژیکی آشکاری با همان بخشها در مردان دگرجنسگرا دارد(منبع). گاهی نتایج این تحقیقات را به این معنا می‌گیرند که همجنسگرایی در افراد پدیده‌ای مادرزادی است.با این حال خود «لوی» می‌گوید:

«تحقیقات من ثابت کنندهٴ یک دلیل ژنتیکی برای همجنسگرایی نیستند. من هیچ قسمتی از مغز را به عنوان یک مرکز همجنسگرا کننده معرفی نکرده‌ام. INAH-3 بیشتر مانند حلقه‌ای از زنجیرهٴ هسته‌های شکل دهندهٴ رفتارهای جنسی مردان و زنان عمل می‌کند تا یک هستهٴ همجنسگرا کننده... و از آنجا که من مغز افراد بالغ را مورد مطالعه قرار داده‌ام هیچ دلیلی وجود ندارد که نتیجه بگیریم این تفاوتها مادرزادی بوده‌اند و بعد از تولد به وجود نیامده‌اند.[9]» تحقیقات لوی مورد انتقادهایی قرار گرفت که یکی از دلایلش انتخاب مردان همجنسگرایی بود که به علت بیماری ایدز جان خود را از دست داده بودند، در حالی که دگرجنسگراهای مورد مطالعه به این بیماری مبتلا نبودند. مقایسه‌ای که بین اندازهٴ INAH-3 در افراد مبتلا به ایدز دگرجنسگرا و همجنسگرا انجام شد (با وجود کوچک بودن جامعهٴ آماری) نشان داد که اندازهٴ این بخش از مغز در هر دو آنها مشابه‌است. البته باید توجه داشت که هیچ مدرکی مبنی بر تأثیر ابتلا به ایدز بر اندازهٴ INAH-3 یافته نشده‌است. تحقیقات در زنان هنوز به هیچ نتیجهٴ مشابهی منتهی نشد. بعضی از تحقیقات اخیر حاکی از ارتباط تعداد برادرهای بزرگ‌تر با همجنسگرایی فرد می‌باشد. بلانکارد و کلاسن[10] در سال 1997 اعلام کردند هر برادر بزرگ‌تر احتمال همجنسگرایی فرد را تا 33% بالا می‌برد[11]. این یافته طبق گفتهٴ بلانکارد «یکی از معتبر ترین یافته‌های اپیدمیولوژیکی است که تا به حال در رابطه با گرایشهای جنسی کشف شده‌است.» بر طبق این یافته، گفته می‌شود که هر جنین مذکر در مادر واکنشی ایمنی ایجاد می‌کند و این واکنش با جنین بعدی تشدید می‌شود. این جنینها آنتی ژن H-Y را که نفش آنها در تغییرات جنسی مهره‌ها تقریباً ثابت شده‌است تولید می‌سازند*[12] و این همان آنتی ژنی است که آنتی بادی مادری H-Y به آن واکنش داده و نیز یاد آوری (از نظر ایمنی شناختی) می‌نماید. سپس آنتی بادیهای H-Y تولید شده توسط مادر به جنین حمله می‌کنند و کارایی آنتی ژنهای نامبرده را در ایجاد حالات مردانه در مغز جنین پایین می‌آورند. از این موضوع با نام «اثر ترتیب تولد برادر»*[13] یاد می‌شود. در مطالعاتی که پسرهای رشد یافته با برادر بزرگ‌تر را با آنها که جدا از برادران رشد کرده بودند مقایسه می‌کرد، کشف شد که تنها متولد شدن از مادری که برای چندمین بار پسری به دنیا می‌آورد احتمال همجنسگرا بودن را در افراد افزایش می‌دهد و بزرگ شدن در کنار برادران دخالت چندانی در این مسأله ندارد(خ 1) .جالب اینجاست که این موضوع فقط در مردان راست دست صادق است (خ 2) . دربارهٴ زنان نتایج مشابه یا قابل توجهی یافت نشده‌است.

روانشناسی همجنس گرایان

در ابتدای قرن بیستم، مباحثی نظری پیرامون تحلیل روانی درگرفت که ادعا می‌کرد در همهٴ افراد طی نمو روانی، دوجنس گرایی به وجود می‌آید. مطالعات عددی آلفرد کنزی[21] در سال 1940 و همچنین دکتر فریتز کلین[22] در سال 1980 تأیید کنندهٴ این نظریات بودند. مطالعات تازه که با چاپ کتابهای آلفرد کنزی با نامهای «رفتارهای جنسی انسان مذکر»[23] و «رفتارهای جنسی انسان مؤنث»[24] به نتایج مهمی منتهی شد، بیانگر این بود که اکثر مردم در مقاطعی دارای تجربیات و یا عواطف همجنس گرایانه بوده‌اند. پژوهشهای علمی معاصر ادعا می‌کنند که اکثریت جامعهٴ انسانی تمایلات دوجنس گرایانه دارند. گرایش جنسی برخلاف آنچه بیشتر مردم تصور می‌کنند یک متغیر گسسته نیست که به 2 گروه «دگرجنس گرا» و «همجنس گرا» تفکیک شود، بلکه متغیری پیوسته‌است که خصوصیات مابین این گروه‌ها را نیز داراست. گزارشات «کنزی» نشان می‌دهند که حدود 4 درصد از بالغین امریکایی برای تمام عمر منحصراً همجنس گرا هستند و حدود 10 درصد نیز در مقاطعی از زندگی رفتارهای همجنس گرایانه بروز داده‌اند. با این حال درصد افرادی که به طور برابر با هر دو جنس رابطه دارند کمتر از میزان مورد انتظار است. این می‌تواند به علت فشارهای اجتماع بر افراد باشد که آنها را مجبور می‌کند بر خلاف غرایز درونی خود و به طور ناخودآگاه برچسبهای مطلق هویت جنسی را از قبیل «همجنس گرا» یا «دگرجنس گرا» بپذیرند. کنزی، به همراه فعالان گروه‌های LGBT بر جنبه‌های تاریخی و سیالیت گرایشهای جنسی تأکید می‌کرد. مطالعات کنزی همچنین نشان داد که گرایش جنسی در دوران حیات فرد در جهات مختلف رشد می‌کند و ندرتاً (و نه لزوماً) امکانات جذب شدن به جنسیت متفاوتی را فراهم می‌کند. بسیار نادر است که شخصی گرایشات جنسی خود را تغییر دهد و همچنین بعید است که این اتفاق نادر در صورت رخ دادن «داوطلبانه» باشد. اما گاهی تمایلات جنسی گسترش می‌یابند و یا دستخوش تغییر شده و جوهرهٴ متفاوتی پیدا می‌کنند. نظریه فراهنجار[25] ایده‌های «ساختار اجتماعی» را مرتبط با قضیه می‌داند و معتقد است باید به تمایلات جنسی تنها در چهارچوب تاریخی آن نگریست. در این نگاه، گرایش جنسی محصول تأثیرات جامعه‌است و یک ویژگی تحت کنترل انسان و ارادهٴ او محسوب نمی‌شود. بیشتر روانشناسان با نتایج کلی آزمایشات کنزی موافقند و به رشتهٴ پیوستهٴ تمایلات جنسی عقیده دارند، که در آن افراد کاملاً همجنس گرا و کاملاً دگرجنس گرا در دو انتهای بردار و اقلیت قرار دارند و اکثریت را دوجنس گرایان تشکیل می‌دهند. بعلاوه تقریباً همهٴ روانشناسان هم عقیده‌اند که گرایش جنسی در سنین پایین شکل می‌گیرد و به طور ارادی قابل تغییر نیست. البته بعضی دیگر از تحقیقات اسلوب کاری کنزی را زیر سؤال می‌برند و نتایج این آزمایش را در برآورد تعداد همجنس گرایان و دگرجنس گرایان اغراق آمیز می‌دانند. آنها دلیل خود را انتخاب افراد نامناسب برای تحقیق (که شامل همجنس گریان و زندانیهایی که بعضاً متهم به تجاوزهای جنسی بوده‌اند می‌شود) بیان می‌کنند.[26] [27] به هر حال نظریات کنزی در رابطه با «رشتهٴ پیوستهٴ تمایلات جنسی» هنوز مورد قبول است و با یافته‌های تحقیقات زیست شناسی انجام شده بر تفاوتهای ساختاری مغز افراد و حیوانات دارای گرایشات جنسی مختلف سازگاری دارد.

روابط پدر- پسر و شکل گیری رفتارهای جنسی

بخش بزرگی از تحقیقات معمولاً به بررسی روابط فرزند- والد و تأثیر آن بر مردان همجنس گرا و دگرجنس گرا می‌پردازد و احتمال رابطه‌ای بین «فقدان پیوند عاطفی بین والد همجنس» و «شکل گیری همجنس گرایی در پسر» را پیشنهاد می‌دهند. مطالعات زیادی ادعا می‌کنند که مردان همجنس گرا در دوران کودکی خود کمتر از همسالان دگرجنس گرایشان مورد علاقه یا توجه پدرانشان بوده اند*[28] «بیبر»*[29] در سال 1976 اظهار داشت: «از سال 1962 که کتابم منتشر شد تا به حال بر روی 1000 همجنس گرا و 50 جفت از والدینشان مطالعه کرده‌ام والگوی مشابهی در 90% آنان یافته‌ام. در تمام مدت آزمایش، حتی یک مرد همجنسگرایی که پدرش اخلاق سازنده و رفتار مهرورزانه داشته باشد ندیده‌ام. پسری که پدرش به او احترام می‌گذارد و عشق می‌ورزد هرگز همجنس گرا نمی‌شود. من به این نتیجه رسیده‌ام که رفتار والدین بر انتخاب تمایل جنسی کودکان بسیار تأثیر می‌گذارد.» «بیبر» بعدها در سال 1976 گفته‌های خود را این گونه ادامه داد:

«ما همواره گفته‌ایم که یک پسر که پدری با اخلاق سازنده و مهرورزانه دارد هرگز همجنس گرا نمی‌شود. باید توجه داشت که عکس این گزاره صحیح نیست و هر پسری که پدرش اخلاق مخرب دارد لزوماً همجنس گرا از آب در نمی‌آید.» این گزارشات، مخصوصاً به علت جابجا کردن «علت» با «اثر» زیر سؤال رفته‌اند. به عبارت دیگر علاقهٴ مردان همجنس گرا به داشتن رابطهٴ مستحکم تر با مادر، علت همجنس گرایی نیست، بلکه نتیجهٴ آن است. انجمن روانشناسی آمریکا نیز این نتایج را رد کرده‌است و اظهار داشته که در جوامع مختلف همجنس گرایان درصد مشابهی از جامعه را تشکیل می‌دهند. در حالی که اگر روابط خانوادگی دارای چنان تأثیری بود، در جوامعی با فرهنگ خانوادهٴ متفاوت این میزان می‌بایست متفاوت باشد. این تئوری هم چنین عاجز از توضیح وجود همجنس گرایی در یونان باستان، ژاپن قبل از مدرنیته، و فرهنگهای دیگر است و دلیلی برای همجنس گرایی در حیوانات ارائه نمی‌کند و مثلاً قادر به توضیح دادن این سؤال نیست که چرا در گونهٴ قوی سیاه استرالیایی تنها والدین جوجه‌ها زوجهای نر محسوب می‌شوند؟ یافته‌های مطالعات بر حیوانات همجنس گرا به موازات یافته‌های موارد انسانی پیش می‌روند. مطالعاتی که بر روی مغز قوچهای همجنس گرا انجام شده نشان می‌دهد آن بخش از مغز که در شکل گیری رفتارهای همجنس گرایانه نقش دارد، نسبت به دگرجنس گرایان همان تفاوتهایی را نشان می‌دهد که در موارد انسانی دیده می‌شود.(خ 8)

اصلاح رفتار؟

بعضی درمانگرها، گروه‌ها، یا مؤسسات ادعا می‌کنند قادر به کمک به همجنس گرایان برای غلبه بر رفتارهای همجنس گرایانهٴ خود هستند. اکثر آنها پیروان ادیان ابراهیمی هستند که در مسلک آنان همجنس گرایی غیرطبیعی و گناه‌است و یک گرایش جنسی نامطلوب به حساب می‌آید. این نوع روان درمانی در جهت حذف علایق همجنس گرایانه و توسط افرادی که همجنس گرایی را یک اختلال یا گناه تلقی می‌کنند استفاده می‌شود. این افراد معتقدند که همجنس گرایی اصولاً نوعی گناه‌است و از طریق توبه و ایمان می‌توان آن را از بین برد. تاکنون هیچ سند علمی و معتبری بدست نیامده که حاکی از «درمان» موفق یک همجنس گرا و تبدیل او به یک دگرجنس گرا باشد و حتی برخی افراد در اثر چنین «درمان»هایی دچار صدمات خطرناک و جدی شده‌اند.(خ 9) با این حال طرفداران درمان همجنس گرایی به افرادی اشاره می‌کنند که به زعم آنها «موفق» شده‌اند.(ر.ک به انجمن ملی مطالعه و درمان همجنس گرایی)(خ 10). به هر جهت تنهٴ اصلی جامعهٴ پزشکی و روانشناسی این ادعاها را مردود می‌داند و تلاش برای تغییر گرایش جنسی را بی اثر و بالقوه خطرناک تلقی می‌کند. بد نیست به این نکته اشاره کنم که از سال 1970 به بعد همجنسگرايي از ليست بيماران رواني در آمريكا و به طبع آن در كشورهاي ديگر خط زده شد. مبناي اين تصميم APA توجه به ورود معيار جديدي در دسته بندي اختلالات جنسي بود. اين اصل به اين ترتيب بيان شد كه براي قرار گرفتن يك وضعيت در گروه بندي اختلالات روانپزشكي وجود دو شرط ضروري است. اول: اين وضعيت بطور معمول باعث تنش و فشار روحي بر فرد شود و دوم: اين وضعيت باعث افت عملكرد اجتماعي فرد شود. تحليل انجمن از وضعيت اكثر همجنسگراهاي آمريكايي اين بود كه در نبود فشارها و خشونتهاي اجتماعي، همجنسگرايان از نوع روابط خود احساس ناراحتي و اضطراب و تنش ندارند و از طرف ديگر عملكرد اجتماعي آنها نيز همانند ديگر افراد دگرجنسگراي جامعه است و بلكه بسا خلاق تر و كوشاتر بنظر بيايند. بدين ترتيب همجنسگرايي فاقد معيارهاي لازم براي قرار گرفتن در زمره انحرافات جنسي از اختلالات روانپزشكي قرار گرفت. البته به فاصله خيلي نزديك به اين استدلال انجمن از طرف افرادي كه شامل خود تصويب كنندگان اين طرح (نظير دكتر Bieber) هم ميشد ايرادات جدي وارد آمد.

طبیعت در برابر تربیت

این که بین عوامل روان شناختی و عوامل زیست شناختی کدام بر همجنس گرایی مؤثرتر است مسأله ایست که همواره عامل بحثهای بسیار شده‌است. از این عوامل می‌توان به عوامل ژنی و یا هورمونهای مؤثر بر جنین نام برد. از نظر تاریخی فروید و روانشناسان دیگری در شاخهٴ روانکاوی معتقد بودند که تجربیات دوران کودکی در شکل گیری گرایشهای جنسی مؤثرند. به عنوان مثال فروید معتقد بود که نوجوانان همگی همجنس گرا هستند و پس از گذراندن مراحلی دارای حالات دگرجنس گرایی می‌شوند و آنها که همجنس گرا می‌مانند به علت مواجهه با یک مانع یا حادثهٴ بازدارنده، تکامل جنسی خود را به اتمام نرسانده‌اند. او همچنین معتقد بود که بعضی افراد که این دورهٴ تکامل جنسی را بدون هیچ مشکلی طی کرده‌اند نیز همچنان در درون خود به صورت پنهان و به درجات متفاوت دارای تمایلات همجنس خواهانه هستند. کشفیات مدرن علمی و پزشکی تأکید بر زیست شناختی بودن عوامل همجنس گرایی و رفتارهای همجنس گرایانه در کودکی دارند و این عوامل شامل عوامل ژنتیکی و یا کسب شده در رحم مادر می‌باشند. ناگفته نماند که همین پیش زمینه‌های زیست شناختی همجنس گرایانه‌است که در کودکی شرایط ایجاد عوامل روانشناختی را مهیا می‌کند.

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۱۱:۳۳ بعدازظهر,