Site Network: Personal | My Community | Purpose | Shabname

 

روز نوشتهای یک اتئیست تبعیدی در مورد :جامعه، نقد دین ، اسطوره ، روزانه ها، خبر، تاریخ



دانش و دین در مقابل همجنسگرایی -4

همجنسگرایی در تاریخ و ادبیات:

در این بخش به جنبه تاریخی هم جنسگرایی خواهم پرداخت اما باید به این نکته توجه کرد همجنسگرایی تنها در برگهای تاریخ قابل مشاهده نیست بلکه ادبیات ما نیز اشاراتی به این موضوع دارد که پس از ورق زدن برگهای تاریخ بدان خواهم پرداخت.

سافو از زمان باستان به عنوان بزرگ‌ترین شاعر ِ غنایی شناخته شده است. او نخستین زنی بود که کنار ِ احساسات ِ فردی، حتا خصوصی‌ترین احساسات را در شعر بیان کرد. شعر او بر معاصران‌اش تاثیر بسیار گذاشت و در زمان زندگی‌ش نه تنها در زادگاه‌اش که درجاهای بس دور نیز خوانده و دکلمه می‌شد. افلاتون او را ایزدبانوی دهم هنر نامیده است. کاتولوس(Catullus) از "سافوی ِ مَرد" نام برده و زاهد آسوری تاتیانوس(Tatianus) او را "روسپی، دیوانه‌ی عشق، کسی که هرزه‌گی‌ش را آواز می‌داده" خوانده است. بیش‌ترین ایراد به او نیز به دلیل ِ گرایش ِ هم‌جنس‌گرایانه‌ش بوده است. او از جزیره‌ی لزبوس(Lesbos) است و برای همین، امروز زنان هم‌جنس‌گرا را "لزبین" می‌نامند. سافو در زمان ِ زندگی‌اش به خاطر شعرهایش- که شوربختانه بخش اندکی از آن به جا مانده‌است- بسیار ستوده شده‌است. وقتی به پیرسالی درگذشت، در بسیار جاها شعرهاش نقل و خوانده می‌شد. ایده‌ی خودکشی که ادیت مورا(Edith Mora)ی فرانسوی در تجزیه‌ی روان‌کاوانه‌ی شعرهای سافو مطرح کرده‌است، شاید ایده‌ی خلاقانه‌ای باشد، اما نشانه‌ای از نقد جدی در بر ندارد. در این عکس(+18) نیز تصویر نقاشی شده از آمیزش جنسی میان هادریان (امپراطور رم) و آنتینوس در مصر را نشان میدهد همچنین میتوان به اثر هنری دیگری اثر گوستاو کوربیت اشاره کرد در این نگاره(+18) دو زن همنجنسگرا در سده 19 میلادی نشان داده شده اند .

تاریخ : شاه اسمعيل ثاني: هر روز تا حدود 45 نخود ترياك خالص مي‌خورد شب آخر عمر خود وقت افطار مقداري ترياك خورد و پس از صرف طعام با پسر جوان و زيبايي بنام حسن بيگ حلواچي اوغلي كه معشوق و مصاحب شبانه روزي او بود به گردش رفت ... و پيش از خفتن باز قوطي مخصوص ترياك خود را خواست و مقداري در دهان افكند... روز ديگر چون تا نزديك ظهر از خوابگاه بيرون نيامد بدرون خوابگاه رفتند شاه را در حال مرگ و حسن بيگ را مفلوج و بي حركت يافتند شاه در گذشته بود 13 رمضان 984هـ (24 نوامبر 1577م) زهي حيات نكونام و مردني به سعادت (زندگاني شاه عباس اول نصرالله فلسفي ج1) . اميره دباج معروف به مظفر سلطان گيلاني معاصرشاه طهماسب چهارصد پسر ساده روي رعنا از ترك و تاجيك و رشتي و گرجي همه طاسك پوش كمر مرصع بسته در خدمت او مي‌بودند و لله عليحده براي هر يكي تعيين نموده بود كه هيچ يك از آنها با ديگري مخالطت ننمايد . (خلاصة التواريخ قاضي احمد قمي و نقل از باستاني باريزي نون جو و دوغ گو ). امير غياث خوارزمي كه به متانت راي و اصابت تدبير از ساير وزراء امتياز داشت. با پسر با سليق بيگ عيسي نام ساده خوش اندام اراده فسادي نموده (احسن التواريخ رو ملو ص 358 و خلاصة التواريخ، قاضي احمد قمي به نقل از باستاني پاريزي ) . همچنین میتوان به کتاب رستم التواریخ نیز رجوع نمود و از به جماع در آوردن خران گرفته تا عشق بازی های شاه سلطان حسین ، خود نیکتر پی به ابعاد تاریخی هم جنس گرایی ببرید. اما در ادبیات محققان بسیاری ، برخی از ابیات شاعرانی همچون سعدی و مولانا را نشانه علاقه آنان به جنس موافق دانسته اند که در این باره به نظر دکتر شمیسا، شاهدبازی در ایران دو آبشخور داشته: یونانی و ترکی. عشق مرد به مرد در رساله معروف افلاطون («ضیافت» یا «مهمانی») به تفصیل مورد بحث قرار می‌گیرد. این فلسفه ابتدا وارد فلسفه ایران و از آن‌جا به عرفان ایران راه پیدا کرد و «زیبارویان گواه یا دلیل جمال حق تعالی فرض شده‌اند.» گونه جنسی آن، پس از ورود ترک‌ها به ایران رواج یافت. و از این طریق دو گونه ادبیات پدید آمد: ادبیات عاشقانه و ادبیات پورنوگرافیک . دکتر شمیسا معتقد است از آن‌جا که زن در جامعه حضور نداشته و در خانه محبوس مانده بود، نمی‌توانسته مثلاً ساقی شود تا بتواند مورد خطاب شاعر قرار بگيرد. و نیز «رسم خطاب به پسرکان زیباروی از سنت‌های دیرینه‌ شعر فارسی از رودکی تا بهار است. اصولاً خطاب به زن یا دختر نامعمول بوده و خلاف ادب شمرده می‌شده. به همین جهت است که در سراسر دیوان حافظ حتی یک‌بار لفظ «دختر» به‌کار نرفته.» «جز در اشعار سبک خراسانی که در آن صراحتاً لفظ پسر و نظایر آن آمده است، در اشعار ادوار دیگر مخصوصاً سبک عراقی، یعنی اشعار امثال حافظ و سعدی، زبان مانع است که خواننده عادی پی به مذکر یا مؤنث بودن معشوق ببرد.» سعدی چه در گلستان و بوستان و چه در «هزلیات، المضاحک و خبثیات» حافظ در غزل‌ها و عبید زاکانی در «اخلاق الاشراف» و رساله «صدپند» نیز به نظربازی پرداخته‌اند . به عنوان نمونه این سه پتد از عبید زاکانی است که میگوید «غلام بچگان ترک را تا بی ریشند بخرید ...»و یا «از کودکان نابالغ به میان پای قانع شوید تا شفقت به جای آورده باشید.».«احتمال دارد ساقی حافظ نیز همواره یا غالباً پسر بوده باشد.» البته دکتر شمسیا باور دارند این هم جنسگرایی و شاهد بازی در دوران بعد از تسلط ترکان وارد ادبیات ایران شده اما میدانیم در قانون جزایی ایران در دوره ساسانی برای این امر مجازات اعدام در نظر میگرفته اند و گناهی بوده است که با توبه پاک نمیگردیده پس جای تردید نیست که در میان ایرانیان باستان هم جنس گرایی وجود داشته است. برای اینکه نوشتار به درازا نکشد تنها به ذکر منابعی دیگر میپردازم : "سلوک الملوک"، " مروج الذهب"، " تاریخ الوزرا"، "صحاح الفرس"، " دیوان سنائی"، تاریخ بیهقی"، " رساله دلگشا"، "کیمیای سعادت"، " مثنوی"، " گلستان" و.....

همجنس گرایی در کشورهای مختلف

ایران :

در نظام جمهوری اسلامی همانند دیگر کشورهای اسلامی همجنس گرایی جرم محسوب میشود و دارای قوانین جزایی خاص خود است. در خصوص لواط، به معنای نفس عمل جنسی بین دو مرد، در حضور چهار شاهد عادل و یا چهار مرتبه اقرار از سوی کسانی که لواط کرده‌اند به این عمل در دادگاه، بنا به احکام اسلامی که مبنای قانون مجازات در جمهوری اسلامی را تشکیل می‌دهند حکم اعدام برای هر دو طرف اجرا می‌گردد.همجنس گرایی زنان زیر عنوان «مساحقه» عمل مجرمانه اعلام شده‌است. مادهٔ 127 قانون مجازات اسلامی مساحقه را این طور تعریف کرده‌است :«مساحقه، هم جنس بازی زنان است با اندام تناسلی». در موضوع مساحقه جرم به فعل دو زن بستگی دارد و در جریان تحقق جرم اساسا جنس مذکر غایب است. به موجب مادهٔ 134 قانون مجازات اسلامی: «هرگاه دو زن که با هم خویشاوندی نسبی نداشته باشند بدون ضرورت ، برهنه زیر یک پوشش قرار گیرند به کمتر از صد تازیانه تعزیر می‌شوند. در صورت تکرار این عمل و تکرار تعزیر در مرتبهٔ سوم به هر یک صد تازیانه زده می‌شود». در صورت تکرار جرم، مرتکب را اعدام می‌کنند ( مادهٔ 131 قانون مجازات اسلامی). یکی از راههای اثبات جرم هم جنس گرایی زنان شهادت شهود است. قانونگذار برای اثبات این جرم به شهادت مردان رجوع میکند و شهادت زنان را در جرمی که کاملا زنانه‌است معتبر نمی‌شناسد.

اروپا و آمریکا :

كشورهای غربی تا قرن 13 در دوران قرون وسطا كه كلیسا و دستگاه دینی با دولت در آمیخته بود، همجنسگرایی بعنوان گناه شمرده می شد ، اما نهایت مجازاتی كه برای آن در نظر گرفته می شد، وادار كردن متهمین به همجنسگرایی به توبه در كلیسا و یا بیرون راندن مقطعی آنها ازشركت در برخی مراسم مذهبی بود. اما از قرن 13 تا عصر روشنگری همجنسگرایی تحت عنوان “سودومی“ (سودومی در معنای لغوی بمعنای آمیزش با حیوانات است ، اما در قرون وسطا برای اشكالی از رابطه ی جنسی كه به تولید فرزند منتهی نمی شد، نیز بكار می رفت) بعنوان جرم شناخته می شد كه مجازات آن سوزاندن همجنسگرایان بود. دوران اصلی تحت تعقیب قرار گرفتن و كشتار همجنسگرایان از قرن 13 تا قرن 16 در شمال ایتالیا و اسپانیا و همچنین در تمام قرن 18 در انگلیس، فرانسه و هلند بود. با وقوع انقلاب فرانسه و گسترش ایده آلهای آن در اروپا، در بسیاری از كشورها قوانین مجازات مرگ برای همجنسگرایان یا لغو شد و یا به حبس در زندان برای مدت محدود تقلیل یافت. (نمونه زندانی شدن اسكار وایلد نویسنده ی شهیر انگلیسی بدلیل همجنسگرایی و محكومیت به كار سنگین در زندان بمدت دوسال ) با اینهمه محاكمه ی همجنسگرایان و حبس در زندان تا دهه شصت ادامه داشت . همچنین تا دهه ی 70 (1970) همجنسگرایی در لیست بیماریهای روانی قرار داشت و بسیاری از همجنسگرایان در تیمارستانها بستری می شدند. (یكی از نمونه ها بستری كردن ریاضی دان انگلیسی “آلن تیورینگ“ در سال 1952 است .(در دوران سلطه ی فاشیم هیتلری در آلمان ، همجنسگرایان همراه یهودیان ، كمونیستها و كولیان به اردوگاههای كار اجباری و اتاقهای گاز فرستاده می شدند. نزدیك به 10000 همجنسگرا در اردوگاه كار اجباری بودند كه فقط 40 درصد آنها زنده ماندند.

با وجود اینكه در اكثر دمكراسیهای پیشرفته در غرب در اثر پیشرفت علوم و گسترش دانش بشری و همچنین رشد جنبشهای آزادیخواهانه كه جنبشهای همجنسگرایان بخش مهمی از آن را تشكیل می داد، قوانین مجازات همجنسگرایان لغوشد و همجنسگرایی از لیست بیماریهای روانی و انحرافات جنسی حذف شد. امروزه در كشورهای غربی همجنسگرایان از لحاظ حقوقی برابر شناخته می شوند و زوجهای همجنسگرا حق ازدواج و ثبت ازدواج دارند و از كلیه ی مزایای مالیاتی كه زوجهای دگر جنس گرا دارند، برخوردارند. با اینهمه در بسیاری از كشورهای دیگر در مورد همجنسگرایان همچنان مجازات اعدام اعمال می شود و همجنسگرایان تخت تعقیب قرار می گیرند. در جامائیكا، زیمبابوه، نامیبیا، نپال، نیجریه و در اكثر كشورهای اسلامی مجازات همجنسگرایی اعدام است. همچنین در برخی كشورهای اروپای شرقی (كمونیستی سابق) مانند رومانی وآلبانی وضعیت حقوق بشر و بخصوص حقوق همجنسگرایان مغشوش و نگران كننده است. در لهستان و لیتانی هر گونه تظاهرات برای حقوق همجنسگرایان و لزبینها ممنوع است و یا با برخوردهای خشونت آمیز كه از سوی كلیساها و افراطیون راست و نئونازیها تحریك می شود، روبرو می شود. در سازمان ملل ، هم واتیكان ( كه تا به امروز همجنسگرایی را برسمیت نشناخته و آن را انحراف تلقی می كند) و هم دول اسلامی تلاش می كنند تاجلوی كلیه ی بحثهای مربوط به همجنسگرایی را بگیرند و از وارد شدن به دیالوگ در این زمینه خودداری می كنند. اکثر کشورهای اروپا در عین به رسمیت شناختن همجنس گرایی قوانین خاصی نیز برای آنها تدوین کرده و یا در حال انجام آن هستند. [30] برای مثال قانون ازدواج همجنسگرایان در بلژیک در سال ۲۰۰۳ تصویب شد.[31] در اکثر ایالت‌های آمریکا همجنس گرایان دارای مشروعیت بوده حتی دارای قوانین ازدواج هستند.[32] رئیس جمهور کنونی آمریکا، جرج دبلیو بوش، تلاش‌هایی برای محدود کردن ازدواج همجنس‌گرایان به عمل آورده‌است.

جنبشهای همجنسگرایان

كارل هاینریش اولریشز (Karl Heinrich Ulrichs) حقوقدان آلمانی جزو اولین كسانی است كه برای حقوق همجنسگرایان در اذهان عمومی و در عرصه ی قانونگزاری مبارزه آغاز كرد. وی در سال 1867 میلادی در روز حقوقدانان در حضور 500 تن از اعضای جامعه ی حقوقدانان خواست حق ازدواج برای همجنسگرایان را طرح كرد. هرچند كه سخنان او با مخالفتهای شدید روبرو شد، اما شاید بتوان سخنرانی او را سرآغاز جنبش همجنسگرایان نامید. نخستین تشكل همجنسگرایان در آلمان با تشكیل “كمیته ی علمی-انسانگرا“ توسط پزشك آلمانی ماگنوس هیرشفلد (Magnus Hirschfeld) در سال 1897 بنیانگزاری شد. این تشكل كه نزدیك به 500 عضو داشت، بدون اینكه مشخصا اعلام كند كه به جنبش همجنسگرایان تعلق دارد، تلاش كرد تا با ارائه ی دلایل علمی به پاراگراف 175 در قانون جزائی آلمان اعتراض كند . پاراگراف 175 ، همجنسگرایی را جرم می شناخت و مجازات زندان از 5 ماه تا 6 سال برای آن در نظر می گرفت. از سال 1919 به بعد انجمنهای گوناگونی تحت عنوان “انجمن دوستی“ و یا “كانون دفاع از حقوق بشر“ تشكیل شد. موفقترین نمونه همین كانون دفاع از حقوق بشر بود كه در سال 1924 در جمهوری وایمار بیش از 12000 عضو داشت.در پایان جمهوری وایمار تعداد اعضا به 48000 نفر رسیده بود. همچنین گروههای دفاع از حقوق همجنسگرایان در سوئیس، اتریش، چكسلواكی، آمریكا، آراژانتین و برزیل در همین دوره تشكیل شدند. این كانون علاوه بر اجرای مراسم فرهنگی و روشنگری ، فعالیتهای سیاسی و مطبوعاتی میز انجام می داد و حمایت از اعضای همجنسگرای خود را جزو مهمترین وظایف خود بشمار می آورد. بعد از به حكومت رسیدن هیتلر در آلمان ، این تشكیلات متلاشی شد و مركز ثقل فعالیتهایش به آمریكا منتقل شد. در سال 1951 تشكلی بنام Mattachine Society توسط مردان همجنسگرا در آمریكا بوجود آمد و در سال 1955 تشكل

Bilitis Daughters of توسط زنان لزبین تشكیل شد . این تشكلها علاوه بر اینكه بطور مشخص برای حقوق همجنسگرایان تلاش می كردند ، از آنجا كه می دانستند حركت آنها چه در عرصه ی اجتماع و چه در عرصه ی سیاست باید مطرح شود تا به خواسته هایشان توجه شود، حركتی اجتماعی- سیاسی بودند كه بعد تحت فشار دوران مك كارتیسم ، بناچار فعالیتهای سیاسی را كنار گذاشت و فقط در حد تشكیل كلوپها در میان اعضای خود به فعالیتهایش ادامه داد ، اما از عرصه ی فعالیتهای اجتماعی به كنار گذاشته شد. این وضعیت تا اواسط دهه ی شصت ادامه داشت تا اینكه در این دوران بعنوان بخشی از جنبشهای اعتراضی زنان، سیاه پوستان و دانشجویان مرحله ی نوینی از فعالیتهای اجتماعی سیاسی خود را از سر گرفت. در تاریخ 28 ژوئن 1969 بعد از حمله ی پلیس به یك كافه ی همجنسگرایان، حركتهای اعتراضی همجنسگرایان رادیكالیزه شد و بمدت سه روز در مقابل آن كافه به تظاهرات و اعتراض پرداختند. با اوج گیری جنبش چپ تشكلهای جدیدی تحت عنوانهای Gay Liberation Front و Gay Activists Alliance شكل گرفت. در تاریخ 1 مای 1970 تشكیلاتی تحت عنوان Radical Lesbians با اجرای آكسیونها اعتراضی و با اعلام حركتی بنام “ لزبینیسم سیاسی“ ، بطور غیر منتظره ای در كنگره همبستگی زنان حضور پیدا كرد و توجه افكار عمومی را به خود جلب كرد . در همین دوره جنبشهای اعتراضی همجنسگرایان دوباره در اروپا شدت گرفت . برای مثال در آلمان فیلمساز آلمانی بنام Rosa von Praunheim با ساختن فیلمی بنام “ همجنسگرا بیمار نیست، بلكه وضعیت جامعه ای كه او در آن زندگی می كند بیماراست“ كه از تلویزیون آلمان پخش شد و در آن از زاویه ی سیاسی اجتماعی به این معضل پرداخته بود و انتقاد شدیدی به دو دوزه بازی دستگاه دولت و ارگانهای مذهبی كرده بود، علیرغم اینكه با برخوردهای شدید محافظه كاران مسیحی روبرو شد، از حمایت همجنسگرایان برخوردار شد و جنبش همجنسگرایان را به فعالیت بیشتری در زمینه ی سیاسی و اجتماعی سوق داد. همجنسگرایان اروپا و آمریكا با تحمل هزینه های سنگینی كه از از دست دادن شغل گرفته تا انزوای اجتماعی و مقابله دستگاه سیاسی و نهادهای مذهبی ، نه تنها توانستند به تغییر قوانین یاری رسانند، بلكه موفق شدند تا برابری حقوقی با دگر جنس گرایان را نیز بدست آورند و در عین حال جایگاه اجتماعی خود را استحكام بخشند. امروز جنبش همجنسگرایان ، از وجه سیاسی خود فاصله گرفته ، چرا كه توانسته حقوق سیاسی خود را بدست آورد. همجنسگرایان هر سال در برلین و هامبورگ و همچنین در كشورهای دیگر با برگزاری Christopher day به خیابانها می آیند و هر سال حضور خود را كه یادآور مبارزات دردناك گذشته است اعلام می كنند و پیروزیشان را جشن می گیرند. در این جشن بسیاری از دگر جنس گرایان نیز شركت می كنند و حضور چندین میلیونی جوانان همجنسگرا و غیر همجنسگرا در این كارناوال شادی براستی دیدنی است.

حقوق همجنس گرایان :

1. به هم جنس گرایی به مثابه تبهکاری برخورد کردن، به معنای نقض یکی از ارکان حقوق بشر است. برای پیاده کردن این موضع در سراسر جهان، امروز گروه "حقوق بشر و هویت جنسی" به عنوان مثال در چارچوب بخش آلمانی سازمان جهانی حقوق بشرمبارزه می کند. این گروه پیشگام علیه تعقیب، بیمار خواندن و مورد تبعیض قرار دادن هم جنس گرایان به مثابه یک اقلیت جنسی فعالیت می کند.

تعداد هم جنس گرایان زن و مرد در سراسر جهان را بالغ بر چند صد میلیون یعنی 5 تا 10 در صد کل جمعیت روی زمین تخمین می زنند. تعداد اهرم هایی که به وسیله آن ها هم جنس گرایان را تحت فشار قرار می دهند، شامل قوانین مختلف ـ امروزه در بیش از 70 کشور دستگیری، شکنجه و حتی مجازات مرگ برای این گروه قانونی است ـ، بستری کردن در بیمارستان های روانی یا اردوگاه های کیفری و گردان های آزمایشی تربیت مجدد، عقیم کردن، تحقیر اجتماعی و تبعیض روزمره می شود. این امر حتی در کشورهای عضو بازار مشترک که در آن ها هم جنس گرایی جرم محسوب نمی شود، رایج است. مواردی که امروزه در کشورهای آفریقایی، آمریکای لاتین و کشورهای عربی، جمهوری های اتحاد جماهیر شوروی سابق و کشورهایی که جدیدا به عضویت کشورهای اتحاد اروپایی در آمده اند، بسیار نگران کننده اند. آمار نشان می دهند که 80 تا 90 در صد پرسش شوندگان در این کشورها، اگر قرار باشد به هم جنس گرا یی خود اعتراف کنند، بیم آن دارند که به شدیدترین مجازات ها محکوم شوند. باوجود پیشرفت هایی که در این زمینه صورت گرفته، هنوز لیبرالیسم حقوقی نتوانسته است به تسلط هنجارها غلبه کند. معلوم است که کلیشه ها سخت جان تر از مواد قانونی هستند.

سازمان جهانی عفو بین المللی خواست های زیر را با تمام حکومت ها، صرف نظر از قوانین ملی و شرایط فرهنگی آن ها، مطرح کرده است: تحقیر اقلیت های جنسی باید به عنوان نقض حق انسانی تلقی شود؛ مواد قانونی که در آن ها هم جنس گرایی به مثابه تبهکاری تعریف شده، شکنجه و اقرار گرفتن در اثر شکنجه باید حذف شوند؛ زندانی های هم جنس گرا باید در صورت آزار دیدن از کارمندان زندان و هم بندی های خود مورد حمایت قرار بگیرند. قربانیان این گونه آزارها باید بتوانند، هنگام بررسی این موارد از پشتیبانی های فردی و بین المللی برخوردار شوند؛ قانون پناهندگی باید تغییر یابد و تعقیب هم جنس گرایان باید به عنوان دلیل پناهندگی سیاسی به رسمیت شناخته شود؛ از تهیه گزارش های رسمی، پخش اطلاعات و برگزاری کارزارهای تبلیغاتی در این زمینه نباید جلوگیری به عمل بیاید؛ سن بلوغ برای هم جنس گرایان و دگرجنس گرایان باید به طورهم سان تعیین شود؛ زوج های هم جنس گرا باید از حق فرزند خواندگی برخوردار باشند؛ علیه اعمال تبعیض در مورد افراد ترانس سکسوئل، هم جنس گرایان زن و هم جنس گرایان مرد درافکار عمومی، محل کار، بازار کار و غیره باید فعالانه مبارزه شود.(3)

در ماده دوی اعلامیه جهانی حقوق بشر در باره اعمال تبعیض در مورد هم جنس گرایان، به طور ویژه سخنی به میان نیامده است. اکثریت افراد جوامع بشری یا متوجه وجود آن ها نمی شوند و یا این گروه را جدی نمی گیرند. دولت ها یی که به حمایت از این گروه تن درنمی دهند، می توانند سیاست خود را بر پایه پیش داوری هایی که ریشه های عمیق فرهنگی دارند، بنا کنند؛ پیش داوری هایی که همواره اقلیت های جنسی را مورد سوءظن قرار داده اند. نمود این فاصله گیری را می توان هم چنین در عدم وجود هم بستگی با این گروه ـ از سوی بخش اکثریت جامعه ـ دید؛ اکثریتی که خود حامل عمده این مسئله است.

همچنین بر طبق قوانین جمهوری اسلامی :

در دین اسلام به سکس مقعدی بین دو مرد لواط، و به سکس مقعدی مرد با زن نیز وطی دبر گفته میشود. عمل لواط در این دین به شدت منع شده و حرام مي باشد و از گناهان بسيار كبيره است و برای آن مجازات اعدام وجود دارد. سکس مقعدی با زن در این دین بر طبق برخی احادیث لواط صغرا نامیده شده و از آن نهی شده است و طبق نظر برخی مراجع حرام و طبق نظر برخي دارای کراهت است و در زمان حیض دیدن (قاعدگی) كراهت آن شديد تر است.

ماده‌ی 127 قانون مجازات اسلامی هم‌جنس‌گرایی زنان را که از آن با لفظ «مساحقه» یاد کرده است این‌گونه تعریف می‌کند: «مساحقه، هم‌جنس بازی زنان است با اندام تناسلی.»

ماده‌ی 129 همان قانون، مجازات آن را تعیین کرده است: «حد مساحقه برای هریک از طرفین صد تازیانه است.»

تبصره‌ی ذیل ماده‌ی 130 نیز تاکید می‌کند: «در حد مساحقه فرقی بین فاعل و مفعول و هم‌چنین فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نیست.»

و به موجب ماده‌ی 131 همان قانون: «هرگاه مساحقه سه‌بار تکرار شود و بعد از هربار حد جاری گردد، در مرتبه چهارم حد آن قتل است.»

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۷:۵۱ قبل‌ازظهر,