Site Network: Personal | My Community | Purpose | Shabname

 

روز نوشتهای یک اتئیست تبعیدی در مورد :جامعه، نقد دین ، اسطوره ، روزانه ها، خبر، تاریخ



دانش و دین در مقابل همجنسگرایی – 5 – بخش پایانی

همجنسگرایان و مذهب:

تمام مذاهب ابراهیمی (اسلام،مسیحیت و یهودیت) با همجنس گرایی به طور علنی مخالفند اما برخی مسیحیان در این زمینه نظرات ضد و نقیضی دارند چنان که برخی کلیساها عقد آنان را میبندند و برخی آنان را مطرود می‌دانند.*[33]

همجنسگرایی در ایران باستان:

در پهلوی یک اصطلاح کلی برای " انحراف جنسی" وجود دارد Abaron marzisnih به معنی مرزیدن وارونه و غیر معمول. مرزیدن از اصل اوستایی Maraz می باشد و در اوستا معنی مالیدن می دهد. Vaepyo به معنای غلامباره گفته می شود که این قدیمی ترین اشاره به همجنس گرایی در تاریخ ایران است. در بند 11 از فردگرد یک آمده که "مردگایی" را اهریمن برای مقابله با اورمزد پدید آورد. در بند 32 از فردگرد هشت کننده ی کار دیو پرست و دیو خوانده می شود. طبق بندهای 26 و 27 فردگرد 32 مجازات "فاعل" و "مفعول" که بر خلاف میل خود عمل کرده اند تازیانه خوردن تعیین می شود. در متون پهلوی بیشتر از اوستا به همجنسگرایی اشاره می شود؛ در " ارداویراز نامه" آمده که در دوزخ ماری به نشیمن گاه مردی وارد و از دهانش خارج می شد و دلیلش را این آورده اند که:" کون مرز کرد و مرد بر خویشتن هشت" البته محققان با توجه به نوشته های بعدی در همین رابطه که در باره همین شخص آمده ( وارونه زن کسان را گاد و با چرب زبانی خویش زنان کسان را فریفت و از شوی جدا کرد..) نتیجه می گیرند که منظور این قسمت مرد همجنسگرا نیست بلکه مردی است که از عقب با زنان عمل سکس انجام می داده است. در " روایات داراب هرمزدیار" در مورد اهریمن و " همجنس بازی" نیز روایاتی آمده است. طبق " روایت امید اشوهیشتان" یکی از سئوالات پرسیده شده از " امید اشوهیشتان، موبد بزرگ قرن چهارم هجری این است: " کسی که خیتودث ( ازدواج با محارم) کند و سپس کون مرز ( سکس با همجنس) کند، داوری عمل وی چگونه بود؟" و موبد جواب می دهد: " هر که کون مرز کند مرگ ارزان است اما گر درمانده زاری و توبه کند آنگاه عفو می شود. در ادبیات پهلوی در باره همجنسگرایی صحبت بمیان آمده، بخصوص در " دادستان دینی" که شامل 92 پرسشی است که از "جوان جم" موبد قرن سوم هجری می شود. در دین زرتشت با همجنسگرایی مخالفت شده و برای همجنسگرایان مجازات سنگینی از جمله اعدام در نظر گرفته شده است اما اینطور به نظر می رسد که موبدان و پیروان زرتشت نه بر اعدام این جهانی بلکه بر عقوبتی که خداوند در آن جهان برایشان در نظر گرفته تاکید بیشتر کرده اند. چنانکه در وندیداد(ویدئوداد) ( بند 27 باب 8 ) آمده است : برای گناه او سزا نیست، برای او کفاره نیست و برای او پاکی نیست عملش ابدالاباد ناقابل توبه است.

همجنسگرایی در یهودیت و اسلام :

شاید همه ما داستان قوم لوط را بدانیم این داستان در تورات بیان شده و پس از آن به اسلام راه پیدا کرده است بد نیست نخست داستان را در قصص النبیا بطور گزیده بررسی میکنیم پس از آن به سراغ تورات که درواقع منبع داستانهای اسلامی است خواهیم رفت با سنجش این دو داستان و اینکه الله خود را همان خدای یهود میداند مسلما باید نیکتر به ریشه نا ملایمات برسیم تا بدین سان آبشخور کژ اندیشی های امروزی را بهتر بیابیم:

پس فرشتگان قصد شهرستان لوط کردند وابراهیم گفت: من با شما بیایم. گفتند: تو طاقت عذاب خدا نداری. گفت: ازحضرت آن توفیق خواهم و آنگه بر شتر نشست و با ایشان روانه شد. چون مقدار نیم فرسنگ راه رفتند، گفتند: یا ابراهیم! تو را بیش از این فرمان نیست، پس از شتر پائین آمد و به عبادت خدا مشغول شد وفرشتگان به شهرستان لوط رفتند و آن هفت شهر بود که فساد میکردند. و ابراهیم گفته بود که هرکه بدین عمل مشغول باشد حق‌تعالی ایشان را هلاک کند، پس ایشان برفتند و شش پاره شهر را هلاک کردند و شهری که آن را اسلام خوانند بماند از بهر آنکه بدان مشغول فعل بد نمیشدند و بدان جماعت نمیساختند، حق‌تعالی ایشان را نگاه داشت. از هر شهری صدهزار مرد جنگی بیرون آمدند چون فرشتگان به شهرلوط رسیدند دختران حضرت لوط را گفتند: آیا کسی باشد که ما رامهمان کند؟ گفتند: در این شهر کسی نباشد مگر توقف کنید تا پدر مابیاید. یک لحظه توقف کردند. لوط بیامد جوانان را دید به غایت خوبی وحسن صورت با خود اندیشه کرد که اگر این جماعت بدانند که چنین پسران رسیده است و ایشان بنگرند مبادا از فعل بد با ایشان زحمتی برسد. از این اندیشه و غم نفسی برآورد و گفت: هذا یوم عصیب، یعنی روز دشوار مرا پیش آمد. این بگفت و مهمانان را به خانه برد و زن لوط کافره بود بدید که روی ایشان چون ماه شب چهارده میتافت ازخانه بیرون آمد و قوم را خبر کرد که در خانه ما دوازده غلام است که در همه عالم مثل ایشان نیست. آن قوم رو به خانه لوط نهادند. آن قوم به در خانه لوط آمدند و جمع شدند و گفتند: یا لوط! مهمانان رابیرون فرست. لوط از بیم آن در خانه را ببست و گفت: ای قوم دختران را به شما حلالی دادم این مهمانان را خوار مدارید، از خدا بترسید. قبول نکردند. گفت: مگر در میان شما مردعاقل نیست؟ آن قوم قوت میکردند تا در خانه را باز کنند لوط را گفتند: ما دختر تو را نمیخواهیم و به کار ما نیست و تو میدانی که ما که را میخواهیم. مهمانان را بیرون کن. گفت: ای قوم اگر مرا قوت بودی با شما حرب کردمی، اما چه کنم که مرا خویش و یاوری نمیباشد اما پناه به خدای‌تعالی میبرم که شر شما را از من و مهمانان من دور کند. جبرئیل‌دانست و با فرشتگان گفت که لوط عاجز شده بعد از آنکه لوط را بر درخانه زده بودند و سرش شکسته و سه مرتبه شکایت پیش مهمانان آورد و گفت: شر ایشان از شما دفع نمیتوانم کرد. فرمان خدای‌تعالی چنان بود که سه مرتبه شکایت کنند، پیش فرشتگان آشنائی ندهند چونبدیدند که خون بر محاسن لوط روان شده است او را گفتند: ما رسولان پروردگار توایم. ما را پیش تو فرستاد تا خویش و اهل بیت را از میان این قوم بیرون بری که امشب این قوم را عذاب میفرستیم. و اهل بیتلوط دختران او بودند. آن قوم در خانه لوط را کندند و درآمدند وگفتند: نزدیک صبح شد و ما رارها نکردی در این خانه. چون آن قوم به نزدیک مهمانان رسیدند خواستند که ایشان را بگیرند. جبرئیل بادی بر روی ایشان دمید. طمس شدند و طمس آن باشد که چشم و دهان و بینی یکی شود و روی ناپدید شود.یکباره آن قوم را نه چشم ماند و نه بینی و نه دهان، فریاد برآوردند که لوط جادوان درخانه آورده است، بعد از آن گفتند: ای لوط! بگو تا چشمهای ما را بینا کنند تا بازگردیم و توبه کنیم. جبرئیل پر بر ایشان مالید همه بینا شدندو دیگر باره قصد کردند نابینا شدند و هفت اندام ایشان خشک شد وفریاد برآوردند و امان خواستند پر دیگر بر ایشان مالید همه بینا شدند و بیرون آمدند. گفتند: فردا که این مهمانان از خانه لوط بیرون آیند ایشان را بگیریم و مراد خود حاصل کنیم. پس جبرئیل لوط را فرمود که برخیز و رختهای خود را برگیر و دختران را فرا پیش گیر و از آنجا بیرون رو. گفت: دروازه‌های شهر را بسته‌اند چگونه بدرروم؟ جبرئیل او و دختران او را برداشته بیرون شهر بنهاد و گفت: پیش ابراهیم بروید. ایشان روان شدند. زن لوط خبر شد چون نزدیک ایشان رسید،گفت: کجا میروید؟ گفت: عذاب خدا میرسد. در حال زمین او را بگرفت تابه زانو. لوط پرسید: چرا نمیآئی؟ گفت: زمین مرا بگرفت. گفت: عمل بدتو ترا بگرفت و بعضی گفته‌اند که هنوز در خانه بود که لوط زن را گفت‌که امشب عذاب خواهد آمد. گفت: من دروغ‌های تو را بسیار دیده‌ام. جبرئیل لوط و دختران را از شهر بیرون برد چون پیش ابراهیم شدند برخاست و ایشان را پیش خود خواند و با همدیگر بنشستند. در حالدیدند که جبرئیل پر بزد تا آسمان و تمام شهرها و دهها و کوهها رااز زمین برکند و در هوا برد، چنانکه برگ درختان نجنبید و کودک درگهواره بیدار نشد در آن شهرها هیچ کس خبردار نشد. ابراهیم علیه‌السلام طاقت عذاب نداشت بیفتاد. لوط او را در کنار گرفت تا بهوش آمد مینگریست تا صبح ظاهر شد. ندا از جلیل جبار آمد قوله‌تعالی: «جعلنا عالیها سافلها و اءمطرنا علیها حجارة من سجیل منضودمسومة عند ربک و ماهی من الظالمین ببعید ». چون نگفت: یا رسول الله! تو را نگفتم که طاقت آن نداری. گفت: یا جبرئیل! حال‌ ایشان چه باشد، گفت: همچنین روند تا به هفتم طبقه زمین و هیچ جا قرار نگیرند تا به دوزخ رسند و فردای قیامت فزع در دوزخ ظاهر شود و گویند این قوم لوط‌اند و آنگه در عرصات قیامت حاضرشان کنند و باز به دوزخ برند و ابراهیم بازگشت و لوط را با خود برد و در عبادت ایستادند.

در قاموس کتاب مقدس آمده: لوط (پوشش) پسر حاران برادر ابرام است که در اور کلدانیان جائی که پدرش درگذشت متولد گردید، پس لوط ابرام و قارح را پیروی کرده به اتفاق ایشان به بین‌النهرین آمد (پیدایش 11: 13 و 23)، سپس از آنجا مسافرت اختیار کرد و به زمین کنعان و احتمال قوی هم میرود که به مصر درآمد(پیدایش 21: 4 و 5) و چون از مصر مراجعت کرد اموال و مواشی وحواشی خود و لوط را برون از حوصله حساب دیده از لوط درخواست کرد که از وی مفارقت گزیند، چه حوصله آن جناب جنگ و نزاع شبانان خود را با شبانان لوط برنتابید لوط را بر اختیار هر جا که بنظرش نیکو آید مخیر فرمود بنابراین لوط مرغزار اردن را که بهترین و نیکوترین علفزارهای اردن بود اختیار کرد. در خلال این احوال، در میان پادشاهان اطراف و حوالی اردن با کدر لا عمر جنگ در پیوسته از کدر لاعمر هزیمت یافته اغلبی اسیر شدند و لوط نیز با اسیران دیگر به اسیری برده شد. چون این معامله به سمع ابرام رسید، لشکری ازخدمتکاران خاصه خود ساز داده رفت و برادرزاده خود را آزاد ساخته و با خود بازآورد. خلاصه لوط به سدوم مراجعت کرد و هرچند که زیست و زندگی با اهالی آن شهر در نظر لوط بسیار ناپسند بود با وجود آن دودختر خود را به اشخاصی که از اهل آن شهر بودند تزویج فرمود وچون پیاله شرارت و بزهکاری سدومیان لبریز گشت، دو فرشته از جانب حضرت اقدس الهی به نزد لوط شده وی را از بلائی که بر شهر سدوم و عموره و ادمه و صبوئم و بالع که همان صوغر است فرود خواهد آمد بیاگاهانیدند، لیکن از بسیاری درخواست لوط وی را امر فرمودند که به بالع که قصبهای است کوچک فرار کند و اسم آنجا به صوغر تبدیل یافت و در حینی که فرار میکردند زوجه لوط به عقب نگریست. چون این مطلب خلاف امر الهی بود به ستون نمک مبدل گردید. از آن پس لوط از صوغر انتقال نمود و در کوهستان موآب سکونت گزید که آن زمین به هر دونسل وی که موآبیان و عمونیان باشند داده شد. (تثنیه 2: 9 مزامیر38: 8).

این داستان در سوره های الشعرا 167 و 165 ، النبیا 74 ، الاعراف 80 ، النمل 55 و 56 ، الذاریات 36 ، هود 87 و 79 و80و81 ،الحجر 65 نیز با کمی تفاوت بیان شده است بسیاری از اصل موضوع آگاهیم قوم لوط مردانی لواط کار و یا به سخنی امروزی تر هم جنسگرا بودند اما از آنجا که الله و یا یهوه در آن روزگار از دانش ژنتیک و زیست شناسی آگاهی چندانی نداشته است این رفتار را بر نمیتابد و گمان میکند مخلوقاتش به راه فساد افتاده اند از اینرو لوط پیامبر خود را مامور می کند تا آنان را از این راه باز دارد در پی ناکامی لوط الله غضبناک شده و در عرض 24 ساعت از روی نا آگاهی پزشکی دست به نسل کشی مهیب و ددمنشانه میزند . این داستان تا به اکنون در نزد پیروان و پیشوایان ادیان دست آویزی برای قتل هزاران انسان بوده و همچنان نیز ادامه دارد. همجنسگرایی در جوامع سنتگرا و دین زده تابویی است که هیچ مفری برای فرد متخطی نمیگذارد، همجنسگرایی در نزد باورمندان متعصب دینی یک خوی حیوانی و شیطانی است پس باید مقابل آن ایستاد و هر انسانی بدین عمل رغبت نمود را از روی زمین محو کرد اما چرا ؟

چون الله خدای دانا و توانا ، خدای آسمان و زمین و قادر مطلق از دانش زیست شناسی و پزشکی که در پیش در مورد آن سخن به میان آوریدم نا آگاه است و نمیداند این موجودی را که خلق کرده دارای چه ویژگیهایی است چرا که نمیداند این عمل در حیوانات نیز صورت می گیرد و براستی جای سپاسگذاری دارد که الله از حیوانات بی خبر بوده چراکه در غیر اینصورت مسلمانان نسلی از پنگوئنها و دلفین ها باقی نمیگذاشتند و به نگر من الله باید در سالها یک دادگاه دادگر به خاطر نسل کشی که انجام داده است مورد محاکمه قرار گیرد. دانش امروزی آگاهی هایی در اختیار ما میگذارد که در هیچ دین و آیینی یافت نمی شود، از اینرو آیا زمان آن نرسیده به خردگرایی روی آوریم و دست مذهبهای واپسگرا را از زندگیمان کوتاه کنیم؟ آیا زمان آن نرسیده به فکر جان هزارن انسانی باشیم که در کشورمان از کوچکترین حقوق انسانی برخوردار نیستند و مرگ هر لحظه جانشان را تهدید میکند؟ بد نیست به گزارشی توجه کنید :

(نیویورک، 22 نوامبر 2005) - سازمان دیده بان حقوق بشر امروز اعلام کرد اعدام هفته گذشته دو مرد دیگر به علت همجنس بازی بیانگر روند آزار و اذیت همجنس گرایان در ایران بوده و نقض صریح حق زندگی و آزادی های شخصی محسوب می شود.

روزنامه نیمه دولتی کیهان روز یکشنبه 13 نوامبر گزارش داد که دولت ایران دو مرد بنام های مختار ن. (24 ساله) و علی الف. (25 ساله) را در میدان شهید باهنر شهر گرگان در ملاء عام به دار آویخت. بر اساس گزارش های منتشر شده، دولت ایران این دو تن را به جرم لواط اعدام کرده است. قوانین کیفری ایران که مبتنی بر شریعت می باشند لواط را تماس جنسی با دخول و بدون دخول (تفخیذ) تعریف می کند. بر اساس قوانین ایران ارتکاب به لواط با دخول بین مردان بزرگسال مجازات اعدام به همراه دارد. مجازات ارتکاب به لواط بدون دخول (تفخیذ) شلاق می باشد اما اگر این جرم بیش از سه مرتبه تکرار شود مجازات آن اعدام است. گزارش های دیگری در تاریخ های سپتامبر 2003 و ژوئن 2004و 15 مارس 2005 و حتی طی چند ماه اخیر در دست است که همگی از اعدام و آزار همجنسگرایان در ایران خبر می دهد. ریشه این دژخویی ها کجاست ؟ تا کی باید شاهد مرگ جوانان بی گناه هم میهنمان باشیم ؟

بیندیش.

به دلیل طولانی بودن و افزونی پانویسها و منابع که در صفحات خرد وبلاگ نمیگنجد میتوانید منابع ، و بخش بیشتر بدانیم را در اینجا ببینید.

برای مشاهده کتابها و سایر فایلهایی که روی تارنگار قرار دارد از فیلتر شکن استفاده نمایید.

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۱:۵۱ قبل‌ازظهر,