Site Network: Personal | My Community | Purpose | Shabname

 

روز نوشتهای یک اتئیست تبعیدی در مورد :جامعه، نقد دین ، اسطوره ، روزانه ها، خبر، تاریخ



تقدیر و سرنوشت ، پلی برای حکومت الهی

یکی از تناقضاتی که در اسلام و قرآن میتوان بدان اشاره کرد موضوع تقدیر و سرنوشت می باشد که ما در حکومتهای مستبد بیشتر شاهد گرایشات مردم بسوی چنین باورهایی هستیم. شاید بتوان ریشه فلسفه قضا و قدر را در ایران پیش از اسلام جستجو کرد ،در آنجا که زروان خدای زمان بیکران سرنوشت جهان را در دست خود دارد اما در این مورد به خصوص یعنی اسلام ، ما با تناقضاتی رو به رو هستیم که گاه مسلمانان از درک آن عاجزند و همیشه علامت سوالی را با خود همراه دارند. و به گفته ای هرگاه روحانی و ملایی بر آن می شود که پاسخی در خور بدان بدهد نشانه از آن دارد که هنوز این مسائل برطرف نشده و پاسخ گذشتگان گیرا و جامع نبوده است. اگر از تناقض فلسفی تقدیر و سرنوشت بگذریم موضوع حکومت و استفاده ابزاری آنها از این واژه به میان می آید که در این نوشتار تلاش بر آن دارم تا با ریشه یابی این باور از یهودیت تا به اسلام ، بررسی گذرا بر این طرز اندیشه داشته باشیم و در عین حال به تناقض قرآن هم اشاره ای کرده باشم.

مسیحیت و یهودیت :

انجیل بر مبنای آنکه نوشتار خود عیسی باشد یا پائولوس قدیس با دو نوع اندیشه و باور مواجه است. در آن بخش که منعکس کننده اندیشه فکری پائولوس است رستگاری هر انسان در درجه اول در گرو درجه ایمان او ست و این اصلی است که مورد تاکید کلیسا قرار گرفته است. در حالیکه در آن بخش دیگر که منعکس کننده اندیشه های خود عیسی است حتی مسیحی بودن و به عیسی ایمان داشتن شرط اساسی رستگار شدن شناخته نشده است. بلکه این شرط صرفا محبت داشتن به دیگران و دوست داشتن آنها شناخته شده است. چندین بار در انجیلها از قول عیسی نقل شده است که هرکس بامحبت زندگی کند در خدا ساکن است و خدا در او . باز آمده است که اگر کسی ملکوت خدا را با پاکدلی کودکان نپذیرد هیچوقت بدان راه نخواهد یافت (متی باب 19 ، 15-13 مرقس باب دهم ، لوقا باب دهم ). اما در بخش یهودی انجیل مبنای رستگاری واژگونه و متغیر میشود بگونه ای که دیگر رستگاری در گرو محبت کودکانه نیست بلکه در اینجا ما با حکومت و فرمانبرداری مردم از حاکمان روبرو هستیم ؛ از فرمانروایان خود با چنلان خلوص و احترامی اطاعت کنید که از مسیح اطاعت میکنید. و این را از راه چاپلوسی نکنید بلکه با این اعتقاد بکنید که همانند غلامان عیسی مسیح از این راه اراده خداوند را به جا می آورید، زیرا زمامداران جهان جز با اراده خدا بدین مقام بگزیده نمی شوند.( رساله پائولوس رسول به افسیان ،بابا ششم ،5) البته در این رابطه در خود انجیل هم تناقضی آشکار وجود دارد چنانکه عیسی در این مورد می گوید : هیچکس نمیتواند بنده دو ارباب باشد . شما باید یا بنده خدا باشید یا بنده طلا (متی باب ششم 24، لوقا باب دوازدهم 22).

خدایی که در بخش یهودی انجیل وجود دارد خدایی مقتدر و مطلقگرا است اما چهره جدی تر و خشن تر آنرا در قرآن میبینیم اما پیش از آنکه به سراغ قرآن برویم بد نیست رساله پائولوس را بیشتر مورد بررسی قرار دهیم تا چهره قرآنی که در پس آن بدان خواهیم پرداخت بهتر روشن شود ؛ خداوند میفرماید از یعقوب جانبداری کردم زیرا او را دوست داشتم ، اما نه از برادرش که توام با او زائیده شده بود. و به فرعون میفرماید که تو را به همین منظور به شرارت برانگیختم تا بوسیله تو قدرت خود را نشان دهم و اسم من در سراسر جهان انتشار یابد . یکی از شما به من خواهد گفت پس چرا خدا بر ما ایراد می گیرد زیرا کیست که بتواند با اراده او مقاومت کند ؟ ولی ای آدم تو کیستی که از خدا جواب میخواهی ؟ آیا کوزه از کوزه گر می پرسد که چرا مرا به این شکل ساختی ؟چه میشود اگر خدا بخواهد با صبر زیاد منحمل کسانی بشود که مورد خشم او هستند ولی سزاوار هلاکت نیستند، تا بدین وسیله هم غضب خود را نمایان کند و هم قدرت خود را نشان دهد؟ چه می شود اگر خدا بخواهد عظمت و جلال به کسانیکه مورد رحمت او هستند و قبلا آنها را برای این جلال آماده کرده است ظاهر سازد؟(رساله پائولوس رسول به رومیان فصل نهم 23و22 ) این جملات نیز در خود تورات با بیانی دیگر آمده است که در آن یهوی خدای مطلقگرایی است که همه کار میکند ؛ منم خدای روشنایی و تاریکی خدای صلح و جنگ خدای تندرستی و بیماری هستم.هرکسی را بخواهم میبخشم و بر هرکسی بخواهم رحمت می آورم و ...(سفر خروج باب سی و سوم 19 ، اشعیا نبی باب چهل و پنجم 7).

در جای دیگر پائولوس تذکر میدهد که هیچ انسانی نمیتواند خود به خود خدا را بجوید یا بد او گرایش یابد ، زیرا این مستلزم آنست که خدا قبلا به او روی آورده باشد.این برداشت را در قرآن به وضوح خواهیم دید اما باید پیش از آنکه سر سخن را اینبار با قرآن آغاز کنم به این نکته توجهتان را جلب نمایم که هرآنچه از قرآن آمده است را باید به عنوان اصلی دگماتیک بپذیریم زیرا قرآن و رسولش آخرین دین و پیامبرند و پیروان او ، اسلام را کاملترین دین میدانند، با این برداشت یک مسلمان باید بپذیرد که خدا هرچه بخواهد با او میکند اما اینکه چرا در آخر اوست که مسئول کار خویش است ، پرسشی است که هیچگاه کوزه از کوزه گر نمیپرسد(!)

قرآن و اسلام :

در اسلام ، الله خدای دانا و قادر مطلقی است که همه چیز به اراده و بدست او صورت میگیرد چهره الله ، خدای محمد چنین است :

هیچ تر و خشکی نیست که قبلا در لوح محفوظ او ثبت نشده باشد و هیچ برگی نیست که بی اجازه او فرو افتد . هیچکس به فرمان او بدنیا نمی آید و جز به فرمان او از نمی میرد. هر عزتی از اوست و هر ذلتی نیز از جانب اوست. هرکس رستگار شود او رستگارش کرده و هرکس گمراه شود او گمراهش نموده است. البته باید در اینجا از این پرسش صرف نظر نمائیم که اگر اوست که انسانها را به دلخواه خود به گمراهی می کشاند پس چرا اساسا بر آنها غضب کرده و عذاب فرو میفرستد!؟ به هر روی الله در سی و دو سوره و بیش از 200 آیه قرآن بر همه موارد بالا و حتی بیش از موارد ذکر شده بر این موضوع صحه میگذارد و تصویری از انسان بدست میدهد که بیشتر همانند یک آدمک خیمه شب بازی است تا موجودی مسئول و دارای اختیار ؛

ما اصاب من مصیبة فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها ان ذلک علی الله یسیر (حدید 22) ترجمه : هیچ مصیبتی در زمین یا در نفوس شما بشما نمیرسد مگر پیش از آنکه آنرا ظاهر کنیم، در کتابی ثبت شده و این برای خدا آسان است.

انا کل شی خلقنا بدر(قمر 49) ترجمه : ما هر چیز را به اندازه آفریدیم.

فیضل الله من یشا و یهدی من یشا (ابراهیم 4) ترجمه : حدا هرکس را بخواهد گمراه و هرکه را بخواهد هدایت میکند.

نمونه های دیگر را میتوانیم در آیات و سوره های انعام125، رعد 27 ، اعراب 155، فاطر 8، نحل 9 ، سجده 12 ، یوسف 110 ببینیم. از اینرو بین کافر و مسلمان اجحاف صورت گرفته اما از آنجا که کوزه از کوزه گر خویش حق پرسش ندارد ما نیز لب بر لب میگذاریم و تنها به آیات دیگر اشاره میکینم ؛ الله هرکه را بخواهد فهم میدهد و هرکه را نخواهد فهم نمیدهد : بقره 255،269،372. هرکه را بخواهد دلش را به اسلام مایل میگرداند و هرکه را نخواهد دلش را در پذیرفتن ایمان سخت میکند : انعام 25،107،125و همچنین کهف 57 بقره 70، یونس 99 و 100، جاثه 33 شاید ابن ابی سرح و یا ابن ابی را نیز در تبصه این آیات قرار دهیم که به رسول خدا و الله شرک ورزیند و منافق بودند البته بی تقصیر بودند چرا که الله چنین خواسته بود. هرکس را بخواهد مشمول رحمت خود میکند و میبخشد و هرکه را بخواهد عذاب میدهد : آل عمران 74 و 129 ،مائده 18.هرکه را بخواهد عزیز میکند و هرکه را بخواهد ذلیل میکند به هرکس بخواهد همه چیز میدهد و از هرکس بخواهد همه چیز میگیرد: آل عمرا 26 و اسرا 21 و 30. خدا هرکس را بخواهد فراخ روزی و هرکه را بخواهد تنگ روزی میکند : رعد 26 عنکبوت 29 روم 37 سبا 39 نور 21،34،46 . درواقع چنین است که در حال حاضر این خدای دانا و توانا است که رهبر معضم انقلاب را بر ما پادشاه نمود و اوست که کارگران نیشکر خوزستان را بیکار نموده است پس جای هیچ اعتراضی بایسته نیست چرا که الله میفرماید : و ما بعضی از مردم را بر بعضی دیگر برتری درجه دادیم تا عده ای از آنها عده ای دیگر را در خدمت خود گیرند(زخرف 32) . پس در چنین شرایطی جای خرده گیری برای مردمان باقی نخواهد ماند چراکه الله پیشتر خود میفرماید : توقع و آرزوی بیجا در مزیتی که خدا بر بعضی بر برخی دیگر قائل شده است مکنید(نسا 32) و این چنین است که الله در حالی که انسانها را موجوداتی مختار و مسئول کار خویش میداند ( کلکلم راع و کلکم رعیته) با ریختن آب پاکی بروی دست مومنان آنها را مترسکی بیش نمیشمرد: هیچ مرد و زن مومن را در کاری که خدا و رسول او بدان حکم کنند اختیاری نیست(احزاب 36). در موراد بسیار دیگری الله می افزاید که زمان مرگ و تولد هر آدمی و کلیه آنچه بر او در میان این دو (زندگی و مرگ) میگذرد پیشاپیش در لوحی محفوظ ثبت شده است و به هیچ عنوان قابل تغییر نیست :

به هیچکس مصیبتی نمیرسد مگر آنکه خدا خواسته باشد (بقره102)، برگی از درخت فرو نمی افتد که ما بر آن آگاه نباشیم ، و دانه ای در زیر تاریکی زمین نیست ، هیچ تر و خشکی که در لوح محفوظ ما ثبت نشده باشد(انعام 59) همچنین سبا 30نمل 74 قمر52، آل عمران 145 فاطر 11 انعام 2 و لقمان 34.

و ما خود بر هر پیغمبر دشمنانی را از جن و انس و شیاطین برانگیختیم و البته اگر نمیخواستیم چنین نمی شد.(انعام 112)

اگر میخواستیم همه مردمان را به راه راست هدایت میکردیم ولی وعده ما تخلف ناپذیر است که جهنم را زا اجنه و انسان پر کنیم .(انعام 128 و 149 ، هود 118 و 119 ، اعراف 178و179 ، سجده 13 نسا 10 و...) هرچند خدا در بیانات خود شیطان را تبرئه و خود را جایگزین او میکند ضمن آنکه الله در اینجا خود مایه شر و فتنه انگیزی است و اوست که بخواست خود جهنم و بهشت را از هر آنچه بخواهد پر میکند ضمن نظر زیبای اپیکروس باید به دوبیتی خیام نیز اشاره کنم که میفرماید :

بر من قلم قضا چو بی من رانند ... پس نیک و بدش زمن چرا میدانند

دی بی من و امروز چو دی بی من تو .... فردا به چه حجتم به داور خوانند

علی میرفطروس در اشاره بدین آیات می گوید : «تمام تضادها و تبعیض های اقتصادی - اجتماعی حاکم بر جامعه همه ناشی از "مصلحت" و "مشیت الهی" می باشد ؛ و این سرنوشتی است "مقدر" که از "ازل" در دفتر حیات انسانها ثبت گردیده لذا توده های رنجبر و زحمتکش که باید بدین جبر و تقدیر تسلیم شوند زیرا ایمان واقعی در اسلام ، با تسلیم شدن مطلق به اراده و حاکمیت خداوند آغاز می شود. » و این چنین است که ما بی اراده خود بدنیا می آییم بی اراده خود به گناه و گمراهی کشیده میشویم و بی اراده به جهنم پر از هیزم افکنده میشویم اما در مقابل این همه سختی ، قرآن و پیش از آن تورات انسانها را دعوت به صبر میکند در کتاب مزامیر 5و6 ایوب پا به میدان میگذارد و چون انسانی میماند که با صبر خود را در مقابل مشکلات نگه میدارد تا مقرب خدا شود و این انعکاسی است در قرآن تا انسانها بر محمد و خدای او وپس از محمد در دوران بنی امیه و پس از آن به حکمرانان اعتراضی ننمایند چرا که الله میفرماید : و نیز یاد آر حال اسماعیل و ادریس و ذالکفل را که همه بندگان صابر ما بودندو ما آنها را به رحمت خود در آوردیم زیرا آنان از نیکان عالم به شمار بودند.(انبیا 84و85) در قرآن بیش از 70 بار از صبر و مشتقات آن سخن بمیان آمده و براستی یکی از واژه هایی که قران بر آن تاکید بسیار دارد "صبر" است زیرا در پناه صبر و سخن نگفتن و بر پای نخواستنهاست که حکومت ها در امان میمانند و میتوانند بر مردم حکم برانند و محمد و الله نیک آگاه بودند .

در پرده اسرار کسی را ره نیست ... زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست

جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست.. می خور که چنین فسانه ها کوته نیست

همین آیات و روایات قرآن بود که خرد و مغز مسلمانان را در اختیار محمد قرار میداد و پس از او تازیان به حکومت رسیده با تبلیغ و تاکید بر سرنوشت مقدر باعث شدند تا حکومت به قدرت سیاسی خود جنبه الهی بخشیده و بدینوسیله هرگونه شورش توده ای و اندیشه های مترقی و مخالف را به عنوان ارتداد و الحاد سرکوب نمایند چرا که آنان تلاش داشتند بر خلاف مشیت الهی گام برداشته و با سرنوشت از پیش تعیین شده خویش به ستیز برخیزند.البته گفتنی است امروز نیز زیر سایه پر برکت ولایت فقیه مردم درمانده و بیچاره ایران باز هم دچار همان تیره روزی هزار اندی سال پیش هستند و تا زمانی که به این نتیجه نرسند که تمام این سخنان، محض به استثمار و استعمار کشیدن آنها است ، هرگز رهایی نخواهند یافت. هنوز هم جامعه ما زیر سلطه و تناقض قضا و قدر بر سر دوراهی ایستاده است ، اگر نیندیشیم ، هرگز به بن این افسانه ها دست نخواهیم یافت چرا که بر طبق نص صریح قرآن نه تنها اختیار نداریم بلکه در مقابل این ددمنشی هایی که الله بر ماروا میدارد باید صبر کنیم ، روشن است تا دور زمین و زمان پا برجاست بندگان باید صبر کنند تا دجالان جیبهایشان را از موهبتهای الهی لبریز پر نمایند چرا که الله چنین خواسته و ما نیز مخیر نیستیم. چرا که کوزه از کوزه گر نمیپرسد چرا و چگونه؟ و درست زمانی کوزه بی خرد نخواهیم بود که بیندیشیم و بنای این ظلم و دسیسه را از بن بر کنیم.

منابع :

23 سال/ علی دشتی

حلاج / علی میرفطروس

تولدی دیگر/ شجاع الدین شفا

تاریخ فلسفه اسلامی/هانری کربن

معالم فی طریق / سید محمد قطب

برای آگاهی بیشتر از سرنوشت و حکومت نسک بیچاره اسفندیار نوشته سعیدی سیرجانی را پیشنهاد میکنم.

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۱۱:۲۹ بعدازظهر,