Site Network: Personal | My Community | Purpose | Shabname

 

روز نوشتهای یک اتئیست تبعیدی در مورد :جامعه، نقد دین ، اسطوره ، روزانه ها، خبر، تاریخ



الله فرمان به صلاخی میدهد

خبری در سربرگ خبر ها آمده بود مبنی بر اینکه حکومت ناب محمدی و نیز اسلامی اقدام به بردیدن دست و پای 5 جوانی سیستانی نموده است. برای این کارکرد وحشیانه و ددمنشانه هیچ توجیهی نمیتوان یافت جز دین اسلام که شوربختانه دستورات قرون وسطایی اش دل هر انسان آزاده ای را بدرد می آورد ، گاه پیدا می شوند کسانی که این گونه اعمال را از اسلام بدور میدانند و معتقدند اسلام آیین بخشندگی و رافت و مهربانی است ! امروز به نمونه هایی از این رافت و بخشندگی میپردازم تا تیرگی ها نیکتر روشن شود.

حکم دزدی در اسلام :

الله خدای جهان همچنان که می فرماید :

«مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِى الْأَرْضِ وَلَا فِى أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِى كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَآ إِنَّ ذَ لِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ» (حدید 22) ترجمه : هیچ مصیبتی در زمین یا در نفوس شما بشما نمیرسد مگر پیش از آنکه آنرا ظاهر کنیم، در کتابی ثبت شده و این برای خدا آسان است.

«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» (ابراهیم 4) ترجمه : هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر به زبان قومش ، تا براي مردم بيان كند، پس خداوند هر كه را بخواهد گمراه مي كند وهر كه را بخواهد هدايت مي نمايد، و اوست عزيز وحكيم .

«اللّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاء وَيَقَدِرُ و..... »

خدا هرکس را بخواهد فراخ روزی و هرکه را بخواهد تنگ روزی میکند : (رعد 26 عنکبوت 29 روم 37 سبا 39 نور 21،34،46)

اما درمقابل احکامی را صادر میکند تا از جرم و فساد جلوگیری کند ، الله خدای محمد هرگز توجه ندارد اگر "بنده حقیر" و "فاقد اراده" گناهی میکند از سوی خداست چراکه تمامی کارکرد(اعمال) آدمی در لوحی از پیش ثبت و تعیین شده است ، اما "خداوند علیم" به این سخنان توجهی نداشته حکم خود را جاری میسازد :

«إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُ مْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ»(33مائده)

«همانا كيفر آنان كه با خداوند و پيامبرش به محاربه برمي خيزند و در زمين به فساد مي كوشند، آن است كه كشته شوند، يا به دار آويخته شوند، يا دست و پايشان بطور مخالف بريده شود يا آنكه از سرزمين (خودشان ) تبعيد شوند. اين كيفر ذلت بار دنيوي آنان است و در آخرت برايشان عذابي عظيم است .» و نیز ؛

« وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ »(38مائده)

« مرد و زن دزد را به جزاي كاري كه انجام داده اند دستشان را قطع كنيد. اين كيفري است از سوي خداوند و خداوند مقتدر حكيم است .»

در تفسیر المیزان ماجرای آیه 33 مائده بدین گونه شرح داده شده است :

«" يحاربون الله " از آنجا كه معناى تحت اللفظى و حقيقتش ‍ در مورد خداى تعالى محال است ، و ناگزير بايد بگوئيم معناى مجازى آن منظور است ، از اين جهت معناى وسيع و دامنه دارى خواهد داشت ، (چون معناى مجازى " محاربه با خدا" همان دشمنى كردن با خدا است )، و دشمنى با خدا معناى وسيعى است كه هم شامل مخالفت با يك يك احكام شرعى مى شود و هم بر هر ظلمى و اسرافى صادق است و ليكن از آنجا كه در آيه شريفه رسول خدا ) صلى الله عليه وآله ) را هم ضميمه كلمه "الله" كرده ، و فرموده : "الذين يحاربون الله و رسوله " اين معنا را به ما مى فهماند كه مراد از محاربه ، دشمنى با خدا در خصوص مواردى است كه رسول نيز در آن دخالتى دارد و در نتيجه تقريبا متعين مى شود كه بگوئيم : مراد از محاربه با خدا و رسول عملى است كه برگشت مى كند به ابطال اثر چيزى كه رسول از جانب خداى سبحان بر آن چيز ولايت دارد، نظير جنگيدن كفار با رسول و با مسلمانان ، و راهزنى راهزنان كه امنيت عمومى را خدشه دار مى سازد، امنيتى را كه باز گسترش دامنه ولايت رسول آن امنيت را گسترش ‍ داده .كلمه "تقتيل" و " تصليب " و " تقطيع " از باب تفعيل است و قتل و صلب و قطع ، وقتى به باب تفعيل مى رود، شدت و يا زيادت در معناى آن كلمات را مى رساند، (و بنابراين تقتيل و تصليب و تقطيع به معناى كشتن و دار زدن و بريدن به شدت و يا به بسيارى است ) لفظ " اءو " كه در بين اين چهار كلمه قرار گرفته دلالت بر ترديد دارد تا شنونده نپندارد كه هر سه مجازات را بايد در باره محارب اعمال كرد، بلكه يكى از اين سه مجازات را، و اما اينكه اين ترديد به نحو ترتيب است ، بطورى كه تا اولى ممكن باشد نوبت به دومى نرسد، و يا بطور تخيير است و حاكم مخير باشد به اينكه هر يك را خواست و مصلحت ديد به اجرا در آورد، از خود آيه استفاده نمى شود، بلكه بايد از قرينه خارجى يعنى قرائن حالى و مقالى استفاده شود، آيه شريفه از اين جهت خالى از اجمال نيست ، و تنها سنت است كه اجمال آنرا رفع و ابهامش را بيان مى كند و به زودى خواهد آمد كه از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) روايت شده كه حدود چهارگانه يعنى قتل و دار زدن و قطع عضو و تبعيد بر حسب درجات افساد رتبه بندى شده است ، مثلا كسى كه شمشير بكشد و كسى را بكشد و مالى را ببرد، با كسى كه فقط كسى را بكشد و مالى را نبرد، و يا به عكس تنها مالى را بدزدد و كسى را نكشد و يا تنها شمشير بكشد ولى نه كسى را بكشد و نه مالى را ببرد فرق دارد.»

شان نزول آیه 33 مائده :

« در شان نزول اين آيه چنين نقل كرده اند كه : هشت نفر از اهالی عرینه به مدینه آمدند و مسلمان شدند اما آب و هواى مدينه به آنها نساخت و تب و لرز می کردند ، پيامبر دستور دادند که آنها مواظبت از گله شتر را عهده دار شوند و گله شتران در "ذی الجدر" بود. آنها چنين كردند و بهبودى يافتند و از پيامبر اجازه خواستند تا از شیر شتران بنوشند و محمد اجازه فرمود. آنها پس از اینکه مسلمان شده بودند باز کافر شدند و صبحگاهی بر شتران حمله برده و به آنها غارت بردند.یسار خدمتکار محمد و گروهی دیگر تعقیبشان کردند ولی آنها با یسار و همراهانش جنگیدند و یسار را گرفته ، دست و پایش را قطع کردند و خار در چشم و زبانش فرو بردند. گله را با خود بردند.پیامبر دستور داد آنها را دستگير كردند و همان كارى كه با یسار انجام داده بودند به عنوان مجازات درباره آنها انجام يافت ، يعنى چشم آنها را كور كردند و دست و پاى آنها را بريدند و كشتند تا ديگران عبرت بگيرند. آيه فوق درباره اين گونه اشخاص نازل گرديد و قانون اسلام را در مورد آنها شرح داد.»(المغازی نوشته عمر بن واقدی / سیره نبی نوشته ابن هشام و با کمی تحریف در تفسیر نمونه)

در آیات و روایات بالا محمد به فرمان الله مامور می شود به همان ددمنشی یاغیان دست بزند و آن عمل غیر انسانی را بار دیگر و اینبار به دست خود انجام دهد از اینرو آیات 33 و 38 مائده نازل می شوند و الله فرمان به مثله و صلاخی نمودن مخلوقاتش میدهد.

اما این قضیه تنها در مورد دزدان و به قولی، آنان که در زمین "فساد" میکنند ، خاتمه نمی یابد بلکه الله که این کار را مفید یافته بر آن میشود تا کافران را به چنین سزایی برساند :

«إِذْ يُوحِى رَبُّكَ إِلَى الْمَلَئِكَةِ أَنِّى مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ ءَامَنُواْ سَأُلْقِى فِى قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرُّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَ اضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ‏»(انفال 12)

«زمانى كه پروردگارت به فرشتگان وحى كرد كه من با شمايم، پس شما افراد با ايمان را تقويت كنيد، من نيز به‏زودى در دلهاى كافران، رُعب وترس خواهم افكند، پس فرازگردن‏ها را بزنيد وهمه‏ى انگشتانشان را قطع كنيد»

بازنمود :

همانگونه که میبینیم بر خلاف تفسیر "المیزان" و "نمونه" این آیات تنها به دزدان و به اصطلاح مفسدان ختم نشده بلکه کفار یعنی آنهایی که محمد را رسول الله ندانسته اند را شامل می شود .

قطع دست و مثله کردن افرادی که به گفته "الله" خود او آنها را گمراه و کافر و حتی در لوح ثبت شده اش دزد آفریده است هرگز با واژه عدل و قسط همخوانی نداشته و موجودی جبار ، قهار ، مکار و منتقم که براستی در قرآن بدو نسبت داده شده است را در نظر ما آشکار میسازد و اینچنین است که در قرن 21 و هزاره سوم شاهد حوادث و رخدادهای هستیم که چهره اسلام ناب محمدی را از جانب اجرا کنندگانش برای ما آشکار می سازد. بریدن دست و پای آدمی نه تنها ،هرگز جای واژه عبرت را پر نمیکند بلکه عده ای معلول از کار افتاده و در نتیجه افرادی از پیش فقیر تر و بیچاره تر تحویل جامعه میدهد . انسانی که در هر بخش از بدنش نقصی وجود دارد دیگر توان بدنی مناسب را برای کار و امرار معاش نداشته ، از کار افتاده و معلول به حساب می آید و روز بروز فقیرتر میشود براستی برای چنین انسانی چه چیز جز دوراهی مرگ و یا دزدی برای زنده ماندن باقی خواهد ماند. و در آخر آیا الله علیم و حکیم نمیتوانست قانونی بیاورد که هم فرد را سودمند باشد و هم جامعه را تا امروز با این اعمال وحشیانه روبه رو نباشیم؟

به یزدان که گر ما خرد داشتیم ... کجا این سرانجام بد داشتیم

دادگری با خوانندگان است.

خبر های ددمنشانه دیگر در همین مورد

منابع:

1- تفسیر نمونه/ مکارم شیرازی

2- تفسیر المیزان/ علامه طباطبایی

3- تفسیر نور/ قرائتی

4- سیره نبی /ابن هشام

5- المغازی/عمر ابن واقدی

6- قرآن ترجمه الهه قمشه ای و مکارم شیرازی

*دزدی از نوشتار تارنگار "سیاه مشق" با فرنام "شب چله ، نبرد مهر و اهریمن" توسط نویسنده ای با نام "ایران منش" بدون ذکر نام و نشانی تارنگار و تحریف در نوشتار، خلاف ایران منشی و ایرانی بودن است و این کار تنها از بیخردان بر می آید و بس.

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۳:۰۴ قبل‌ازظهر,