Site Network: Personal | My Community | Purpose | Shabname

 

روز نوشتهای یک اتئیست تبعیدی در مورد :جامعه، نقد دین ، اسطوره ، روزانه ها، خبر، تاریخ



بروز رسانی بخش کتابخانه

یاران گرامی در راستای خرافه زدایی و آگاهی از آنچه که هر ایرانی باید بداند باردیگر کتابهایی ناب و در خور توجه به کتابخانه کانون خرافه زدایی شعوبیه افزوده شد ، برای دسترسی به لینک دانلود کتابها میتوانید از نوار بالای تارنگار سیاه مشق به بخش کتاب (BOOKS) بروید و یا از طریق تارنگار کانون شعوبیه اقدام نمایید. نام کتابهای بارگذاری شده بدین شرح است :

1- شخصیت محمد یا حل آن معمای مقدس نوشته معروف عبدالغنی الرصافی

2- بازشناسی قرآن نوشته دکتر مسعود انصاری

3- کوروش کبیر و محمد نوشته دکتر مسعود انصاری

4- الله اکبر نوشته دکتر مسعود انصاری

5- اسلام و مسلمانی نوشته دکتر مسعود انصاری

6- روز قیامت در اسلام نوشته دکتر مسعود انصاری

7- شیعه گری و امام زمان نوشته دکتر مسعود انصاری

8- نگاهی نو به اسلام نوشته دکتر مسعود انصاری

9- نا آگاهی و پوسیدگی نوشته علی شهبازی

10- کشف الاسرار نوشته علی شهبازی

11- مکتوبات میرزا آقاخان کرمانی

12- ملاحضاتی در تاریخ ایران نوشته علی میرفطروس

13- ترور و اسلام نوشته حسین ملک

15- تخت پولاد نوشته علی دشتی

16- سربداران و قیام آمل / مبارزات مسلحانه کمونیستها

17- درباره اعدام گرد آوری امیر غلامی

18- کوروش کبیر نوشته ابوالکلام آزاد

19- موسی و یکتا پرستی نوشته زیگموند فروید

20- نهضت سربداران خراسان نوشته پطروفشسکی

21- خاطرات مستر همفر جاسوس انگلیسی در ممالک اسلامی

22- تاریخ و اساطیر تطبیقی ایران باستان نوشته ارزنده جواد مفرد کهلان در سه بخش

و سوپرایز من ، نشر کتاب حلاج برای نخستین بار در اینترنت اثر ارزنده ای از علی میرفطروس . دوستان داخل ایران در دانلود و دریافت کتابها شتاب کنید چراکه هر لحظه امکان فیلترینگ وجود دارد.

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۱۰:۰۹ قبل‌ازظهر,




الله فرمان به صلاخی میدهد

خبری در سربرگ خبر ها آمده بود مبنی بر اینکه حکومت ناب محمدی و نیز اسلامی اقدام به بردیدن دست و پای 5 جوانی سیستانی نموده است. برای این کارکرد وحشیانه و ددمنشانه هیچ توجیهی نمیتوان یافت جز دین اسلام که شوربختانه دستورات قرون وسطایی اش دل هر انسان آزاده ای را بدرد می آورد ، گاه پیدا می شوند کسانی که این گونه اعمال را از اسلام بدور میدانند و معتقدند اسلام آیین بخشندگی و رافت و مهربانی است ! امروز به نمونه هایی از این رافت و بخشندگی میپردازم تا تیرگی ها نیکتر روشن شود.

حکم دزدی در اسلام :

الله خدای جهان همچنان که می فرماید :

«مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِى الْأَرْضِ وَلَا فِى أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِى كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَآ إِنَّ ذَ لِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ» (حدید 22) ترجمه : هیچ مصیبتی در زمین یا در نفوس شما بشما نمیرسد مگر پیش از آنکه آنرا ظاهر کنیم، در کتابی ثبت شده و این برای خدا آسان است.

«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» (ابراهیم 4) ترجمه : هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر به زبان قومش ، تا براي مردم بيان كند، پس خداوند هر كه را بخواهد گمراه مي كند وهر كه را بخواهد هدايت مي نمايد، و اوست عزيز وحكيم .

«اللّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاء وَيَقَدِرُ و..... »

خدا هرکس را بخواهد فراخ روزی و هرکه را بخواهد تنگ روزی میکند : (رعد 26 عنکبوت 29 روم 37 سبا 39 نور 21،34،46)

اما درمقابل احکامی را صادر میکند تا از جرم و فساد جلوگیری کند ، الله خدای محمد هرگز توجه ندارد اگر "بنده حقیر" و "فاقد اراده" گناهی میکند از سوی خداست چراکه تمامی کارکرد(اعمال) آدمی در لوحی از پیش ثبت و تعیین شده است ، اما "خداوند علیم" به این سخنان توجهی نداشته حکم خود را جاری میسازد :

«إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُ مْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ»(33مائده)

«همانا كيفر آنان كه با خداوند و پيامبرش به محاربه برمي خيزند و در زمين به فساد مي كوشند، آن است كه كشته شوند، يا به دار آويخته شوند، يا دست و پايشان بطور مخالف بريده شود يا آنكه از سرزمين (خودشان ) تبعيد شوند. اين كيفر ذلت بار دنيوي آنان است و در آخرت برايشان عذابي عظيم است .» و نیز ؛

« وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ »(38مائده)

« مرد و زن دزد را به جزاي كاري كه انجام داده اند دستشان را قطع كنيد. اين كيفري است از سوي خداوند و خداوند مقتدر حكيم است .»

در تفسیر المیزان ماجرای آیه 33 مائده بدین گونه شرح داده شده است :

«" يحاربون الله " از آنجا كه معناى تحت اللفظى و حقيقتش ‍ در مورد خداى تعالى محال است ، و ناگزير بايد بگوئيم معناى مجازى آن منظور است ، از اين جهت معناى وسيع و دامنه دارى خواهد داشت ، (چون معناى مجازى " محاربه با خدا" همان دشمنى كردن با خدا است )، و دشمنى با خدا معناى وسيعى است كه هم شامل مخالفت با يك يك احكام شرعى مى شود و هم بر هر ظلمى و اسرافى صادق است و ليكن از آنجا كه در آيه شريفه رسول خدا ) صلى الله عليه وآله ) را هم ضميمه كلمه "الله" كرده ، و فرموده : "الذين يحاربون الله و رسوله " اين معنا را به ما مى فهماند كه مراد از محاربه ، دشمنى با خدا در خصوص مواردى است كه رسول نيز در آن دخالتى دارد و در نتيجه تقريبا متعين مى شود كه بگوئيم : مراد از محاربه با خدا و رسول عملى است كه برگشت مى كند به ابطال اثر چيزى كه رسول از جانب خداى سبحان بر آن چيز ولايت دارد، نظير جنگيدن كفار با رسول و با مسلمانان ، و راهزنى راهزنان كه امنيت عمومى را خدشه دار مى سازد، امنيتى را كه باز گسترش دامنه ولايت رسول آن امنيت را گسترش ‍ داده .كلمه "تقتيل" و " تصليب " و " تقطيع " از باب تفعيل است و قتل و صلب و قطع ، وقتى به باب تفعيل مى رود، شدت و يا زيادت در معناى آن كلمات را مى رساند، (و بنابراين تقتيل و تصليب و تقطيع به معناى كشتن و دار زدن و بريدن به شدت و يا به بسيارى است ) لفظ " اءو " كه در بين اين چهار كلمه قرار گرفته دلالت بر ترديد دارد تا شنونده نپندارد كه هر سه مجازات را بايد در باره محارب اعمال كرد، بلكه يكى از اين سه مجازات را، و اما اينكه اين ترديد به نحو ترتيب است ، بطورى كه تا اولى ممكن باشد نوبت به دومى نرسد، و يا بطور تخيير است و حاكم مخير باشد به اينكه هر يك را خواست و مصلحت ديد به اجرا در آورد، از خود آيه استفاده نمى شود، بلكه بايد از قرينه خارجى يعنى قرائن حالى و مقالى استفاده شود، آيه شريفه از اين جهت خالى از اجمال نيست ، و تنها سنت است كه اجمال آنرا رفع و ابهامش را بيان مى كند و به زودى خواهد آمد كه از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) روايت شده كه حدود چهارگانه يعنى قتل و دار زدن و قطع عضو و تبعيد بر حسب درجات افساد رتبه بندى شده است ، مثلا كسى كه شمشير بكشد و كسى را بكشد و مالى را ببرد، با كسى كه فقط كسى را بكشد و مالى را نبرد، و يا به عكس تنها مالى را بدزدد و كسى را نكشد و يا تنها شمشير بكشد ولى نه كسى را بكشد و نه مالى را ببرد فرق دارد.»

شان نزول آیه 33 مائده :

« در شان نزول اين آيه چنين نقل كرده اند كه : هشت نفر از اهالی عرینه به مدینه آمدند و مسلمان شدند اما آب و هواى مدينه به آنها نساخت و تب و لرز می کردند ، پيامبر دستور دادند که آنها مواظبت از گله شتر را عهده دار شوند و گله شتران در "ذی الجدر" بود. آنها چنين كردند و بهبودى يافتند و از پيامبر اجازه خواستند تا از شیر شتران بنوشند و محمد اجازه فرمود. آنها پس از اینکه مسلمان شده بودند باز کافر شدند و صبحگاهی بر شتران حمله برده و به آنها غارت بردند.یسار خدمتکار محمد و گروهی دیگر تعقیبشان کردند ولی آنها با یسار و همراهانش جنگیدند و یسار را گرفته ، دست و پایش را قطع کردند و خار در چشم و زبانش فرو بردند. گله را با خود بردند.پیامبر دستور داد آنها را دستگير كردند و همان كارى كه با یسار انجام داده بودند به عنوان مجازات درباره آنها انجام يافت ، يعنى چشم آنها را كور كردند و دست و پاى آنها را بريدند و كشتند تا ديگران عبرت بگيرند. آيه فوق درباره اين گونه اشخاص نازل گرديد و قانون اسلام را در مورد آنها شرح داد.»(المغازی نوشته عمر بن واقدی / سیره نبی نوشته ابن هشام و با کمی تحریف در تفسیر نمونه)

در آیات و روایات بالا محمد به فرمان الله مامور می شود به همان ددمنشی یاغیان دست بزند و آن عمل غیر انسانی را بار دیگر و اینبار به دست خود انجام دهد از اینرو آیات 33 و 38 مائده نازل می شوند و الله فرمان به مثله و صلاخی نمودن مخلوقاتش میدهد.

اما این قضیه تنها در مورد دزدان و به قولی، آنان که در زمین "فساد" میکنند ، خاتمه نمی یابد بلکه الله که این کار را مفید یافته بر آن میشود تا کافران را به چنین سزایی برساند :

«إِذْ يُوحِى رَبُّكَ إِلَى الْمَلَئِكَةِ أَنِّى مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ ءَامَنُواْ سَأُلْقِى فِى قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرُّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَ اضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ‏»(انفال 12)

«زمانى كه پروردگارت به فرشتگان وحى كرد كه من با شمايم، پس شما افراد با ايمان را تقويت كنيد، من نيز به‏زودى در دلهاى كافران، رُعب وترس خواهم افكند، پس فرازگردن‏ها را بزنيد وهمه‏ى انگشتانشان را قطع كنيد»

بازنمود :

همانگونه که میبینیم بر خلاف تفسیر "المیزان" و "نمونه" این آیات تنها به دزدان و به اصطلاح مفسدان ختم نشده بلکه کفار یعنی آنهایی که محمد را رسول الله ندانسته اند را شامل می شود .

قطع دست و مثله کردن افرادی که به گفته "الله" خود او آنها را گمراه و کافر و حتی در لوح ثبت شده اش دزد آفریده است هرگز با واژه عدل و قسط همخوانی نداشته و موجودی جبار ، قهار ، مکار و منتقم که براستی در قرآن بدو نسبت داده شده است را در نظر ما آشکار میسازد و اینچنین است که در قرن 21 و هزاره سوم شاهد حوادث و رخدادهای هستیم که چهره اسلام ناب محمدی را از جانب اجرا کنندگانش برای ما آشکار می سازد. بریدن دست و پای آدمی نه تنها ،هرگز جای واژه عبرت را پر نمیکند بلکه عده ای معلول از کار افتاده و در نتیجه افرادی از پیش فقیر تر و بیچاره تر تحویل جامعه میدهد . انسانی که در هر بخش از بدنش نقصی وجود دارد دیگر توان بدنی مناسب را برای کار و امرار معاش نداشته ، از کار افتاده و معلول به حساب می آید و روز بروز فقیرتر میشود براستی برای چنین انسانی چه چیز جز دوراهی مرگ و یا دزدی برای زنده ماندن باقی خواهد ماند. و در آخر آیا الله علیم و حکیم نمیتوانست قانونی بیاورد که هم فرد را سودمند باشد و هم جامعه را تا امروز با این اعمال وحشیانه روبه رو نباشیم؟

به یزدان که گر ما خرد داشتیم ... کجا این سرانجام بد داشتیم

دادگری با خوانندگان است.

خبر های ددمنشانه دیگر در همین مورد

منابع:

1- تفسیر نمونه/ مکارم شیرازی

2- تفسیر المیزان/ علامه طباطبایی

3- تفسیر نور/ قرائتی

4- سیره نبی /ابن هشام

5- المغازی/عمر ابن واقدی

6- قرآن ترجمه الهه قمشه ای و مکارم شیرازی

*دزدی از نوشتار تارنگار "سیاه مشق" با فرنام "شب چله ، نبرد مهر و اهریمن" توسط نویسنده ای با نام "ایران منش" بدون ذکر نام و نشانی تارنگار و تحریف در نوشتار، خلاف ایران منشی و ایرانی بودن است و این کار تنها از بیخردان بر می آید و بس.

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۳:۰۴ قبل‌ازظهر,




رویداد غرانیق

ماجرای غرانیق موضوعی بحث انگیز است که ملایان رافضی شیعه و حتی سنی کمتر بدان پرداخته اند اما در نسکهای معتبر بدین رخداد تاریخی که ماهیت پیامبری محمد را زیر سوال میبرد ، شرحهایی آمده است اما در اینجا نخست سری به دو تفسیر معتبر خواهیم زد و پس از آن موضوع را از نسکهایی معتبر پیگیری خواهیم نمود تا روشن گردد این موضوع تا چه حد ره براستی خواهد برد.

آيه19-23
أَ فَرَءَيْتُمُ اللَّت وَ الْعُزَّى (19)وَ مَنَوةَ الثَّالِثَةَ الاُخْرَى (20)أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الاُنثى (21( تِلْك إِذاً قِسمَةٌ ضِيزَى (22)إِنْ هِىَ إِلا أَسمَاءٌ سمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَ ءَابَاؤُكم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بهَا مِن سلْطنٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلا الظنَّ وَ مَا تَهْوَى الاَنفُس وَ لَقَدْ جَاءَهُم مِّن رَّبهِمُ الهُْدَى (23(

19 - به من خبر دهيد آيا بتهاى ((لات )) و ((عزى ))...

20 - و منات كه سومين آنها است (دختران خدا هستند)؟!

21 - آيا سهم شما پسر است و سهم او دختر؟ (در حالى كه به زعم شما دختران كم ارزش تر از پسرانند).

22 - در اين صورت اين تقسيمى است غير عادلانه !

23 - اينها فقط نامهائى است كه شما و پدرانتان بر آنها گذاشته ايد (نامهائى بى محتوا و اسمهائى است بى مسمى !) و هرگز خداوند دليل و حجتى بر آن نازل نكرده ، آنان فقط از گمانهاى بى اساس و هواى نفس ‍ پيروى مى كنند در حالى كه هدايت.

رویداد غرانیق :

غرانیق : جمع غرنوق و به معنای صنم و بت است .

ماجرای ستایش بتهای مهم قریش که به "غرانیق" مشهور است بر این اساس است که محمد بن عبدالله در لحظات نا امیدی آیه : افرایتم اللات و عزی (یعنی) مشرکان آیا دو بت بزرگ لات و عزی را دیدید؟(نجم 19) را قرائت کرد به ستایش بتها پرداخت و گفت : تلک الغرانيق العلى ، و ان شفاعتهن لترتجى – "آن بتها بزرگند و همانا شفاهت آنها پذیرفته است و.." را برزبان آورده آنگاه به سجده افتاد و مشرکین و کافران قریش نیز از ستایش محمد خوشنود شدند و به سجده افتادند. این آیه از متن بیشتر قرآن های موجود حذف شده است زیرا گروهی از مسلمانان معتقد بودند که آیه ستایش بتها را شیطان بر زبان محمد جاری ساخت ! و گروهی دیگر اساسا منکر ماجرای "غرانیق" شده اند اما آیات متعددی مبنی بر نکوهش و پشیمانی محمد از ستایش بت ها در قرآن وجود دارد که ماجرای غرانیق را تائید میکنند که به آنها خواهیم پرداخت.

ترجمه تفسير الميزان جلد 19 صفحه 60 در رابطه با آیات 19 تا21 نجم:

«خداى تعالى در اين آيات به مساءله بت ها و بت پرستى ها پرداخته شديدترين وجه ريشه اين ادعا را مى زند كه بت ها به زودى ايشان را شفاعت مى كنند، و در اين آيات اشاره اى هم به مساءله معاد كه از مطالب فصل سوم سوره است دارد.»

تفسير نمونه جلد 22 صفحه 521:

«باز هم افسانه "غرانيق"!

در لابلاى بحثى كه پيرامون بتهاى سه گانه عرب ، لات و عزى و منات از نظر تاريخى داشتيم ، به اين نكته اشاره شده كه آنها اين بتها را غرانيق بلند پايه ! مى دانستند كه از آنها اميد شفاعت داشتند "غرانيق" جمع "غرنوق" بر وزن - مزدور - به معنى نوعى پرنده آبى سفيد رنگ يا سياه رنگ است. و لذا گاه به دنبال ذكر نام اين بتها با جمله هاى ((تلك الغرانيق العلى و ان شفاعتهن لترتجى )) آنها را بدرقه مى كردند.در اينجا يك داستان خرافى در بعضى از كتب ، نقل شده كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) هنگامى كه به آيه مورد بحث (افراءيتم اللات و العزى ) رسيد اين دو جمله را شخصا بر آن افزود: ((تلك الغرانيق العلى و ان شفاعتهن لترتجى ))! و همين سبب شد كه مشركان خوشحال شوند و آنرا نوعى انعطاف در مساءله بت پرستى از ناحيه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) بدانند! و در پايان اين سوره كه مردم را به سجده دعوت كرد آنها نيز همراه مسلمانان به سجده افتادند!، اين خبر به عنوان اسلام آوردن مشركان در همه جا پيچيد، و حتى به گوش مسلمانان مهاجر حبشه رسيد و گروهى چنان خوشحال شدند و احساس امنيت كردند كه از هجرتگاه خود حبشه به مكه بازگشتند.»

بستر تاریخی شکل گیری غرانیق:

هنگامیکه قریش مسلمانان را در دره مکه پیروی (تعقیب)کردند ، زمانی که مسلمانان مشغول خواندن نماز بودند ، بدانها حمله بردند. مسلمانان در مقابل حمله آنان به دفاع پرداخته و در این گیر و دار "سعد ابن ابی وقاص" با استخوان آروازه شتر یکی از مهاجمان را زخمی کرد. این رویداد نشان داد که دیگر مسلمانان از آن پس نمی توانستند از ایمنی جانی برخوردار باشند. از اینرو محمد ابن عبدالله تصمیم گرفت پیروانش را به حبشه بفرستد تا از آزار طایفه قریش در امان باشند. افراد قریش مردم در ذات مردمی آرام و مسالمت جو بودند ، ولی هنگامی که محمد آنها را از پرستش بت هایشان منع کرد نفرتی شدیدی در آنها نسبت به محمد به وجود آمد دراین راستا ابن اسحاق می نویسد :« تاآنجا که من آگاهی دارم هنگامی که محمد خود را رسول و پامبر الله نامید مردم قریش از او رنجشی حاصل نکردند ،ولی زمانی که خدایان آنها را مورد اهانت قرار داد ، مردم قریش به استثنای شمار ناچیزی که به محمد پیوسته بودند ، به اتفاق آرا برای شورش بر ضد او آماده شدند.»

دکتر مسعود انصاری در رابطه با کارکرد و واکنش قریشیان میگوید :«دلیل اینکه مردم قریش تا این اندازه با آموزش های محمد درباره خودداری از پرستش بتهایشان مخالف بودند ، آن بود که پرستش "بنات الله" و یا دختران الله که به سه بت لات ، عزی و منات اطلاق می شد زیر بنای زندگی فردی و اجتماعی مردم عربستان را تشکیل می داد و سبب همبستگی و یگانگی آنها بود مردم عربستان تا زمان ظهور محمد فکر می کردند خدایانشان نگهبان و پاسدار زندگی و دارائیهای مادی و معنوی آنها بودند ، ولی اکنون شخصی به نام محمد ظهور یافته بود که سرمایه های معنوی انها را مورد اهانت و تازش قرار داده بود. محمد خود به خوبی می دانست که تغییر دادن باورهای مردم یکشبه کار آسانی نیست .هنگامی که محمد به مردم خود آموزش داد که از پرستش بت های خود دست برداشته و تنها "الله" را مورد پرستش قرار دهند ، در واقع به همه مردم آن منطقه آگهی نبرد داده بود.» به نگر تاریخ نگاران و پژوهشگران محمد برای آنکه از آزار و اذیت قریش نسبت به خود و یارانش بکاهد و همچنین برای جلب رضایت آنان به "بنات الله" کرنش کند و شفاعت آنان را بپذیرد و این بار در پی تصمیم او آیه های 19 و 20 نجم بر او نازل شد.( أَ فَرَءَيْتُمُ اللَّت وَ الْعُزَّى وَ مَنَوةَ الثَّالِثَةَ الاُخْرَى تلك الغرانيق العلى و ان شفاعتهن لترتجى) آنرا در جوار کعبه برای مردم خواند و سپس در برابر بتهای سه گانه یاد شده به سجده افتاد و همه افراد حاضر نیز چه مسلمان و چه غیر مسلمان همراه با او به بنات الله سجده کردند . تنها دو نفر از طایفه قریش به سبب شدت سالخوردگی نتوانستند همانند افراد دیگر به سجده روند . این دو نفر یکی "ولید ابن مغیره" و دیگری "سعید ابن العاص" بودند که برای همگامی با دیگران مشتی خاک را بر پیشانی خود مالیدند. مردم قریش از حرکت محمد و اینکه او بت های سنتی آنها را مورد ستایش قرار داده و در کتاب آسمانی خود آنها را در کنار الله بر شمرده و وجود آنها را تائید کرده شاد و خشنود شدند و این خبر شگفت انگیز را با هیجان در تمام شهر پراکنده کردند.(تاریخ طبری و تفسیر شریف لاهیجی) ترجمه آیه های 19 و 20 سوره نجم که بعدها به دلایلی که ذکر خواهد گردید از قرآن حذف گردید چنین است : «آیا بت لات و عزی و بت سومی دیگر ، منات را دیدید ؟آن بت ها (پرنده های) بزرگ اند و همانا شفاعت آنها پذیرفته است » این عملکرد محمد سبب شد تا مردم قریش از آزار و اذیت مسلمانان دست بردارند از اینرو مسلمانانی که از ترس جانشان به حبشه رفته بودند به مکه بازگشتند. پس از این رویداد گروهی از پیروان محمد او را مورد سرزنش قرار دادند و گفتند چگونه است که هدف رسالت او یگانه پرستی بوده است به سجده و پرستیدن دیگر بت ها روی آورده است همچنین کلیمی ها و مسیحی ها نیز محمد ابن عبدالله را به باد انتقاد گرفتند و می گفتند او به آیین نیاکان خود بازگشت نموده است. در تفسیر نمونه نویسنده بر آن است که غرانیق را نخست افسانه بخواند و سپس در رد آن آیه 52 سوره حج را گواه سخن خود می آورد تا اثبات نماید چنین رویدادی رخ نداده است از اینرو به سراغ تفسیر جلالین و ذکر سوره حج می رویم تا راستی سخن آشکار گردد؛ تفسیر جلالین که دو نویسنده آن از متدینان و متشرعان بی شائبه اند ، شان نزول آیه 52 حج را همین امر دانسته اند و آنرا یک نوع تسلیت از جانب خدا گفته اند که برای رفع ندامت شدیدی که بر پیامبر از گفتن آن جمله (آیات) روی داده است و به منظور آرامش خاطر وی نازل شده است. این آیه چنین است:

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ .

و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هر گاه چيزى تلاوت مینمود شيطان در تلاوتش القاى دسیسه میكرد پس خدا آنچه را شيطان القا میكرد محو میگردانيد سپس خدا آيات خود را استوار میساخت و خدا داناى حكيم است.

طبری از قول ابوالعلیه نقل می کند : «طایفه قریش از توانمند شدن روز افزون محمد به وحشت افتادند و سخت کوشش می کردند به محمد بقبولانند که اگر لو موافق کند با ادای سخنان شایسته ای بت ها را مورد پرستش قرار دهد آنها نیز به حاکمیت نسبی او در شهر مکه گردن خواهند نهاد، محمد نیز با آنان موافت نمود و به آوردن آن آیه و ستایش و سجده بتها دست زد ولی پس از عمل یاد شده متوجه گردید آیه های غرانیق از سوی شیطان به او نازل شده است .»(مونتگموری وات) طبق روایت یاد شده آیه 52 و 53 نیز نه تنها در رد بلکه در تائید ماجرای پیش آمده نازل گردیده است که الله در آن میفرماید در آیه های نازل شده از سوی ما شیطان دسیسه می کند (!). رویداد غرانیق در تاریخ قرآن و اسلام به نام "آیه های شیطانی" خوانده شده و بر پایه تاریخ طبری محمد پس از رد آیه غرانیق خود این فرنام را بر آن نهاده است ردیه آیه غرانیق بدین شرح است ؛

طبری می گوید :«پس از آنکه محمد به قرائت آیه غرانیق پرداخت ، شبی جبرئیل بر او ظاهر گشت و گفت : ای محمد میدانی چه کاری کرده ای ؟ تو برای افراد قریش یه هایی را خوانده ای که هرگز من انها را از سوی الله بر تو فرود نیاوردم و تو مطالبی را به آنها گفتی که آنها الهامات الله نبودند. محمد از اشتباه خود بسیار پشیمان شد و ای جبرئیل برای تسکین به او مژده داد : الله القا شیطان را به او نسخ خواهد کرد.(طبری ج3 ص1192و تصحیح دخویه و الطبقات الکبری ج 1)» که البته نسخ آیات مدلول آیات 52و53 حج میباشد .محمد پس از نسخ آیات ذکر شده به آوردن آیات جانشین که همان آیات 21و22و23 نجم میباشد دست زد که حاوی نکوهیدن بتهای سه گانه است. از اینرو بی ارتباط نیست به ذکر آیات 72 تا 76 اسرا نیز بپردازیم که الله برآنست تا قدرت خویش را در محافظت البته دیر هنگامش از رسول خود نشان می دهد ؛

وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلاً (73) وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً (74) إِذاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا (75) وَإِن كَادُواْ لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الأَرْضِ لِيُخْرِجوكَ مِنْهَا وَإِذًا لاَّ يَلْبَثُونَ خِلافَكَ إِلاَّ قَلِيلاً (76)

نزديك بود آنها تو را [با وسوسه‏هاى خود] از آنچه بر تو وحى كرده‏ايم بفريبند، تا غير آن را به ما نسبت دهى‏؛ و در آن صورت‏، تو را به دوستى خود برميگزينند! «73» و اگر ما تو را ثابت قدم نمى‏ساختيم ، نزديك بود به آنان تمايل كنى‏. «74» اگر چنين مى‏كردى‏، ما دو برابر مجازات [مشركان‏] در زندگى دنيا، و دو برابر [مجازات‏] آنها را بعد از مرگ‏، به تو مى‏چشانديم‏؛ سپس در برابر ما، ياورى براى خود نمى‏يافتى‏! «75» و نزديك بود [با نيرنگ و توطئه‏] تو را از اين سرزمين بلغزانند، تا از آن بيرونت كنند! و هرگاه چنين مى‏كردند، [گرفتار مجازات سخت الهى شده‏،] و پس از تو، جز مدت كمى باقى نمى‏ماندند! «76»

آنچنان که مشاهده می شود الله در این آیات میگوید ما تورا از لغزش باز داشتیم اما بی گمان الله کمی دیر دست به این اقدام میزند چرا که به گواهی مدلول آیه های 52و53 حج و تفاسیری از جمله جلالین و لاهیجی و طبقات الکبری همچنین به تائید نسکهای تاریخی از جمله طبری ، سیره رسول الله ،محمد به این کار دست میزند ضمن اینکه خود الله به رسولش میفرماید شیطان در وحی هایش دسیسه میکند و این مورد تازگی ندارد بلکه در مورد پیامبران پیش از او نیز رخ داده است ، جای پرسش دارد چگونه است که شیطان میتواند در وحی های الله دسیسه کند و الله قادر مطلق دست بروی دست بگذارد؟ چگونه است که الله میفرماید پیامبران پیش از تو چنین بوده اند ، آیا براستی دستان شیطان آنقدر باز و یا قدرتش به حدی است که در نزول وحی ها براحتی دسیسه می کند ؟

دادگری با خوانندگان است.

منابع :

1- مقدمه ای بر اسلام شناسی / علی میرفطروس

2- 23سال / علی دشتی

3- الله اکبر / مسعود انصاری

4- تاریخ طبری ج2 صص883تا881 و...

5- تفسیر شریف لاهیجی ج2(موید غرانیق)

6- تفسیر المیزان(رد غرانیق)

7- تفسیر نور(رد غرانیق)

8- سیره رسول الله / محمد ابن اسحاق

9- تصحیح دخویه و الطبقات الکبری

پیرامون قضیه غرانیق بازگشت نمایید به : "تاریخ قرآن" نوشته دکتر محمود رامیار، "تاریخ جمع قرآن کریم" نوشته سید محمدرضا جلالی نائینی.

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۱:۴۵ قبل‌ازظهر,




بخش بیخدایی

بخش بیخدایی تارنگار سیاه مشق در راستای خرافه زدایی و آشنایی خوانندگان گرامی با بیخدایی و دلایل خردگرایان در رد خدا با 9 جستار بروز گردید این بخش از نوار بالا قابل دسترسی است.(atheism)

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۱۲:۴۷ بعدازظهر,