Site Network: Personal | My Community | Purpose | Shabname

 

روز نوشتهای یک اتئیست تبعیدی در مورد :جامعه، نقد دین ، اسطوره ، روزانه ها، خبر، تاریخ



احمد کسروی

بخش نسکهای احمد کسروی بروز گردید این بخش که شامل 18 نسک از این بزرگ مرد تاریخ ایران است ، از وبلاگ کانون خرافه زدایی شعوبیه قابل دسترسی است.(5 نسک افزوده شد)

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۳:۳۲ قبل‌ازظهر,




تناقضات قران 2

نخست برای اعتراض به کاریکاتور ضد ایرانی به انتهای نوشتار بروید.

در نوشتار پیشین چند تناقض را نام بردم و به بررسی آن پرداختم امروز نیز به بررسی دیگر تناقضات میپردازم با افزودن این نکته که در نوشتار سوم تنها به بررسی سرنوشت در قرآن و تناقض گویی ها خواهم پرداخت و روشن خواهم کرد آیا محمد هدف خاصی را در بیان این آیات دنبال میکرده یا خیر ! در مورد سواد محمد ، جناب آرش بیخدا نوشتار جالبی را در سایت خود ارائه داده اند برای اینکه سخن من تکرار سخنان ایشان نباشد ، می توانید آن نوشتار را در جستاری با فرنام "آیا محمد دارای معجزه بوده؟" دریافت کنید. تنها چند نکته را لازم می دانم به نوشتار ایشان افزون کنم : 1- محمد در حدیبیه خود قرار داد را امضا نمود(همان قرار دادی که در سوره ممتحنه آیه 10 بخشی از آن توسط محمد شکسته شد) 2- خود شخص محمد بود که با ابی کعب - بزرگ بنی قریظه - پیمان نامه دفاع را منعقد کرده بود. 3- برخی می گویند او پیش از پیامبریش بی سواد بوده و سپس با عنایت الله توانست بخواند و بنویسد در این مورد بهتر است نوشتار pdf را بخوانید و بدانید در روزگار گذشته تجارت چگونه انجام می گرفته است.4- هنگامی که علی به سرپرستی محمد ، از توانایی خواندن و نوشتن بهره داشته است چگونه است که خود او بی سواد بوده . 5- دوستی محمد با سلمان فارسی و چندی از یهودیان باسواد ،دیرینه بوده است، چگونه محمد از آنان سواد نیاموخته بود؟ شاید به دانش رغبتی نداشته است که من اینرا بسیار بعید میدانم ، چراکه محمد شخص زیرک و دانایی بود . هچنین برای خواندن نام افراد باسواد آنروز عربستان؛ کتاب فتوح البلدان بلاذری، مغازی و طبری میتواند بسیار معتبر و مفید باشد در مورد خواندن حدیث قلم و دوات که آرش بیخدا در نوشتارشان بیان داشته اند ، افزون بر منابعی که معرفی کرده اند پیشنهاد میکنم نگاهی هم به کتاب قصص الانبیا نوشته اسحاق نیشابوری بیاندازید تا به صحت گفتار ایشان بهتر پی ببرید.

تناقضات :

1- حسابرسی شگفت الله در مورد ارث :

الله در سوره نسا آیان 12 و 171 نوع تقسیم ارث را برای مومنین شرح داده است و حالات مختلفی که ممکن است شخص بمیرد و میراثش میان وارثان بخش گردد را توضیح داده و بیان داشته به هر کس در چه حالتی چه کسری از ارث برسد.در نگاه نخست هیچ مشکلی در این آیه به نظر نمیرسد اما اگر کسرها را با هم جمع بزنید در کمال شگفتی متوجه خواهید شد حاصل جمع شما یک نمیشود روشن است در این حالت یعنی آنکه اگر آقای X بمیرد به میراث خواران او بیش از 100درصد ارث میرسد به عنوان نمونه اینگونه میشود که به شخص A 55 درصد و به شخص B 60 درصد میرسد. حال آمکه میراث هر مقدار باشد از 100 درصد محاسبه میگردد. بسیاری در این مورد می گویند چگونه است اینرا شما متوجه شده اید و علما و مسلمین از آن ناآگاهند؟ پاسخ در خود پرسش نهفته است حال من از این پرسشگران می پرسم آیا تا به اکنون که این نوشتار را میخوانید خود کسرهارا جمع نموده اید ؟ حاصل چه عددی شده است ؟ هرگز گرفتاری بر این نیست که چرا علما نفهمیده اند ویا چرا آنان به این نتیجه نرسیده اند بلکه دشواری ما بر این است آیا تا به اکنون به خود زحمت داده اید تا به این کار مبادرت ورزید و پاسخی در خور به ما بدهید؟ آیا جز این بوده است که مسلمانان و به طور کلی پیروان سایر ادیان آنجایی که در دینشان کاستی وجود داشته خواسته اند آنرا دست کم برای خود توجیه کنند و باورهایشان را به مخاطره نیاندازند؟ آیا هنگام آن نرسیده باری دیگر در باورهای خود بازنگری کنیم.

2- چند فرشته بر مریم نازل شد ؟

سوره 3 آیات 42 تا 43 می فرماید :«و آنگاه فرشتگان گفتند ای مریم خدا ترا برگزیده و پاکیزه گردانید و بر زنان جهانیان برتری بخشید» همچنین «چون فرشتگان مریم را گفتند که الله تو را به فرزندی که نامش مسیح ابن مریم است بشارت می دهد و ..» همانگونه که ملاحظه می کنید الله در این آیات بیان میدارد فرشگان گفتند ، جدا از اینکه الله روشن نمی کند کدام فرشته به خصوصی این را می گوید ادامه میدهد فرشتگان(به صورت جمع) میگویند ، درواقع فرشتگان با همسخنی یک موضوع را بیان میدارند اما در سوره 19 آیات 17 تا21 مریم تنها با یک فرشته سخن میگوید و تنها یک فرشته است که بر مریم نازل شده و با او سخن می گوید حال این الله است که باید برای ما روشن سازد به راستی چند فرشته مریم نازل شد.

3- انسان از چه ساخته شده است ؟

سوره 96 آیا 1و2 میگوید انسان از لخته خون آفریده شده است. در سوره 20 آ 31 و س 24 آ 45 می گوید انسان را از آب ( شاید منظور منی باشد) آفریدیم. همچنین الله در سوره 3 آ 59 ، س 30 آ 20 و س 35 آ 11 میگوید «خلقه من تراب» و « من صلصال کالفخار» چنانکه نیک می دانید خدا در مورد آفرینش دچار سه تناقض گویی می شود برخی با استفاده از مغلطه گویی می گوید این آیات اشاره به تئوری تکامل(evolution) دارد، حال آنکه میدانیم تئوری تکامل در مورد شرایط محیطی و بخشی از نظریه داروینیسم پایه گذاری شده و مذهب با اینکه ممکن است انسان روزی میمون بوده باشد و یا اینکه امروزه ثابت شده ژن انسان با بوزینه 99 درصد مشترک است ، به طور کل مخالف است .تئوری تکامل و تکامل چیست و هفت نقد بی اساس را حتما بخوانید تا به بیهوده گویی سفسطه بافان پی ببرید اما برخی دیگر اظهار می کنند منظور قرآن در مورد عناصر مشترک انسان ، با آن سه مورد (آب و خاک و خون) است که انسان از آنها آفریده شده است حال مسلمین چگونه به این نکته پی برده اند پرسشی است در خورد توجه و شاید بر عهده شیمیدانان مسلمان است که باید به دنبال عناصر مشترک بین خون و خاک و آب بگردند تا بلکه معجزه قرآن را اثبات نمایند!! البته با توجه به اینکه در این آیات از گل سخنی به میان نیامده و ما با واژه تراب درچم خاک روبرو هستیم.

4- شفاعت پذیرفته می شود یا نه ؟

ما در قران به سوره های همچون 2 آ 122تا123 ،س 82 آ 18تا19 بر میخوریم که الله میفرماید شفاعت هیچ کس پذیرفته نیست و هرکس جزا و پاداش کار خود را میبیند. در همین راستا الله در سوره 53 آ26 و س43 آ86 و س34 آ 23 و س 20 آ 109 از گفته خود برگشت می نماید و می گوید شفاعت پذیرفته می شود حال مسلمین باید به کدامین سخن الله دل ببندند تصمیم دشواری است شاید بد نباشد علمای اسلام بدان پاسخ گویند.

5- سرانجام یونس چه شد ؟

الله در بیان داستان یونس دچار دوگانه گویی میشود او همچنانکه در حال روایت یک داستان در سر سخن خود در مورد یک بیابان ، در سوره 37 آ 145 می گوید او را به بیابان رسانیدم در حالیکه بیمار بود . این داستان دو روایت دارد الله بار دیگر بر سر همین موضوع در سوره 68 آیه 49 میفرماید ؛ اگر نعمت پروردگارش نبود در حین بدحالی به صحرایی بی آب و علف می افتاد . و این در حالی است که الله در سوره 37 میگوید او را بیمار گونه به بیابان رساندیم. حال آیا او به بیابان رسید . به غیر از این تناقض گویی الله در مورد یونس دچار اشتباه دومی هم میشود و آن اینست که الله در سوره 14 آیه 4 و س 30 آ 47 می گوید از هر قومی پیامبری برگزیدیم و این در حالی است که بر طبق منابع اسلامی ،یهودی و مسیحی میدانیم که یونس از قوم خود نبود!

6- زن لوط چگونه به عذاب گرفتار شد؟

در سوره 26 آیه 170 و 171 بیان می شودکه زن لوط در هنگام فرار با همسرش عقب ماند، و به سخنی دیگر به فرمان خدا رفتار ننمود و به پشت سر خویش نگاه کرد به همین دلیل دچرا عذاب شد. ولی در سوره 7 آ 82 ما با بیانی بسیار متفاوت روبرو هستیم چنانکه الله می گوید ما همه را حفظ کردیم(یعنی ایمان آورندگان) جز زن لوط که در شهر ماند. روشن است اگر مبنا را سوره نخست قرار دهیم زن لوط با ایمان بود و در آخرین لحظه چون به پشت سر خویش نظر افکند کشته شد که در اینجا باید این خرده را نیز بر الله بگیریم چرا یک زن با ایمان را برای لحظه ای نافرمانی نابود کرد اما از این نیز گر بگذریم تناقض به قوت خود باقی است چراکه الله در سوره 7 زن لوط را به کل بی ایمان و در خور عذاب میداند و هرگز از بیرون رفتن او همراه همسرش سخنی دیگری نمیگوید.

7- اهل قوم لوط چه گفتند؟

در رابطه با همین قوم الله بار دیگر دچار اشتباه می شود: 1- الله بار نخست در روایت خود برای مسلمین می گوید : مردم لوط هیچ نگفتند به جز اینکه (واژه الا در آیه امده است) باهم گفتند که لوط را با همه اهل بیتش که از اینکار تنزه و دوری می جویند از شهر خود بیرون کنید(س 7 آ 82 و س27 آ56) 2- بار دیگر الله می گوید : قو لوط جز اینکه (الا)به طعنه گفتند اگر راست میگویی عذاب خدا را بر ما نازل کن به او ابدا جوابی ندادند.(سوره 29 آ 29 ) ٰ خود به دادگری بنشینید.

8- جادوگران فرعون ایمان آوردند یا کفر ورزیدند ؟

الله در سوره 7 آ 103و126،س20 آ56و73،س26 آ 29 و 51 می گوید جادوگران ایمان آوردند و همانگونه که همگی بر این داستان واقفیم فرعون دست و پاهای آنان را برید. اما با کمال شگفتی سوره 10 آ 82 الله می گوید تنها اسرائیلیان ایمان آوردند و نکته مهم اینکه جادوگران از قوم بنی اسرائیل نبودند.

9- سرانجام یهودیان و مسیحیان :

در قرآن آمده اسکه اگر پیروان اهل کتاب انسانهای نیکی باشند و هرکس به آخرت و قیامت ، چه مسیحی و چه یهودی و حتی ستاره پرست ، ایمان آورد رستگار می شود.(سوره 2آ62 و س 5 آ69) اما در سوره 3 آیه 85 الله می گوید هرکس غیر از اسلام دینی اختیار کند هرگز از وی پذیرفته نمیشود و در آخرت از زیانکاران است .برخی در توجیه این تناقض بیان میدارند که منظور از اسلام ٰ ادیان مسیحی و یهودی است و برای گفته خود آیه دین عندالله اسلام را گواه می آورند ، این دوستان توجه ندارند در آن زمان که محمد و الله از اسلام سخن میگویند یهودیان و مسیحیان از اسلام بر داشت خاص واژه یعنی همان دین محمد را داشتند و نه این آیه را ، از اینروست که الله در سوره نخست تک تک از یهودی و مسیحی نام میبرد و جالب است بدانید در جزیرةالعرب اسلام به معنای آن دینی بود که محمد عرضه داشته بود و این دین با تمامی مشترکاتش در مورد داستانها و احکام در مورد ذات الله با یهوه و یا پدر آسمانی تفاوت بسیار دارد. مورد با اهمیت دیگر آنکه در نسک مغازی میخوانیم از وصیتهای محمد بود که ژس از مرگش نباید دو دین در جزیرةالعرب وجود داشته باشد و همه باید مسلمان گردند که رفتار رسول الله با یهودیان بنی قریظه و بنی قینقاع و... به خوبی موید این ادعا است.

* ممکن است لحن نوشتار بالا (معجزه محمد)که برای دریافت آنرا قرار داده ام در برخی از موراد تند باشدکه از این بابت پوزش میخواهم ، اما کهترین توانا بر سانسور نمودن قلم شخص دیگری نیستم.

* دو نوشتار آینده در مورد سرنوشت و شر بودن خدا و اینکه آیا الله قادر به دفع شر میتواند باشد یا خیر اختصاص دارد.

* اگر اشتباه نکنم مجله کلمبوس بود که عکسی را منتشر کرده توهین آمیز , در این عکس ایران را بروی نقشه جغرافیا همچون چاه فاضلابی کشیده بود که از سوراخ هایش سوسکهایی به اطراف جهان پراکنده می شود به هر روی هنگامی که یک ابله زبان نفهم , یک دیکتاتور یک دست بر ما حکومت کند مردم ما از این توهینها به کنار نیستند به هر روی سقراط زمانه مملکت دار شده است .

* دوستان این عکس را در اینجا ببینید.

همچنین آدرس سایتی که آن را قرار داده است.

برای اعتراض به این کاریکاتور به اینجا بروید.

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۱۰:۴۴ قبل‌ازظهر,




تناقضات قرآن

مسلمانان و پیروان سایر ادیان الهی بر این باورند که کتابشان از هرگونه دستبرد و تحریف بدور است . برای اینکه زیاد وارد این موضوع نشوم جستارهای گردآوری شده ای را در اختیارتان قرار میدهم که با بررسی این نوشتار ها که از منابع بسیار معتبر گردآوری شده به نادرستی سخنان دست کم مسلمانان پی خواهید برد. نکته نخست در مورد گردآوری قرآن است کتابهای دکتر مسعود انصاری در این زمینه بسیار مفید است ولی شوربختانه در ایران هرگز اجازه چاپ ندارند از اینرو اگر به این گونه کتابها دسترسی ندارید من پیشنهاد میکنم کتاب نهضت شعوبیه را که به وسیله دکتر ممتحن نوشته شده است را بخوانید اگر این کتاب از تیغ سانسور در امان مانده باشد بسیار مفید است ولی اگر هیچکدام را نمیشناسید و یا امکان خواندشان را ندارید این فایل پی دی اف را حتما بخوانید ولی بهترین منبع که من میشناسم کتاب دسته اول مغازی نوشته عمر ابن واقدی است زیر عنوان ابن ابی سرح را بخوانید تا متوجه دستکاری آیات توسط این کاتب وحی بشوید . نکته دوم در مورد گفتار بزرگان است ، مسلمانان همیشه سعی دارند تا با دست و پا کردن گفتار بزرگان همچون گوستاولون و گاه منصوب کردن سخنانی به آنها در مورد دینشان بر اعتبار باورهای خود بیافزایند حال بد نیست به اینجا بروید و گفتار بزرگان را بخوانید. نکته دیگر در مورد تحریف قرآن تحدی یا مبارزه طلبی ایست که قران بیان میدارد تا کافران اگر میتوانند آیه ای همچون قرآن بیاورند اگر تا بدینجا چگونگی گردآوری قرآن را خوانده باشید باید به کودکانه بودن ادعای قرآن پی برده باشید من توصیه میکنم کتاب حلاج نوشته علی میرفطروس را حتما بخوانید که چگونه افرادی همچون حلاج به نوشتن کتاب و مبارزه با آن پرداختند اما اگر این منابع در اختیارتان نیست باز میتوانید به اینجا بروید و این کتاب الکترونیک که پاسخی به تحدی قران است را بخوانید میدانیم الله در سوره 2آیه24 و سوره 17 آیه 88 جن و انس را به مبارزه می طلبد. یار گرامیمان پاسخی به سفسطه بافی هایی که برخی آنها را معجزات علمی الله میدانند ندادند ولی موضوع بنیادین ما بروی تناقضات است که امروز به چند مورد آن خواهم پرداخت. بد نیست برای اینکه پاسخی به سفسطه قرآن تحریف نمی شود داده باشم به اینجا بروید و فایل الکترونیک را بخوانید تا آمادگی بیشتری در مورد نوشتار امروز داشته باشید.

باید در اینجا روشنگری در مورد معجزه انجام دهم تا روشنگردد مسلمانان و به ویژه شیعیان چه چیز را معجزه مینامند. در میان مسلمانان و دیگر پیروان ادیان هرچیز که خارق العاده که بوسیله رسول انجام گیرد و مردم از انجامش ناتوان باشند معجزه و کار شگفت نامیده می شود و برهانی است برای تائید فرستاده از جانب الله(روح القدس،یهوه و...) برای مردمان، از اینرو اگر معجزه را در این تعریف محدود کنیم باید المقنع یا همان پیامبر نقابدار ، عین القضاه و همچنین حلاج را دارای معجزه بدانیم که البته کتابنامه ها را در آخر می آورم تا خوانندگان خود به آنچه می گویم دست یابند. اما معجزه در اسلام به دو دسته تقسیم می شود سنی ها (به گونه کلی) قرآن را آخرین معجزه و تنها معجزه محمد می دانند اما بر خلاف آنها شیعیان بر طبق کتاب هایی همچون اسرار آل محمد برای علی نیز معجزاتی همچون سخن گفتن با خورشید را قائل هستند . اما ای کاش کار بدین جا ختم می شد چراکه آنان تا بدان جایی پیش میروند که بر طبق تعالیم اسلامی نام دیگری جز شرک نمیتوان بر آن گذاشت ، چراکه شیعیان به معجزه بودن قرآن راضی نشده معجزاتی برای امامان خود نیز قائلند و آنان را واسطه و شفیع و درمانگر بیماری های خود می دانند و شاید بهترین نقطه تمایز شیعه و سنی را بتوان در این نکته یافت همچنانکه شباهت و وجه مشترک این دو فرقه را باید در معجزات علمی قرآن جستجو نمود که در گفتار پیشین به بررسی چند مورد از آنها پرداختیم.

چرا کسی تناقضات را تا بدین روز بیان نداشته؟ آیا مسلمانان متوجه این تناقضات نشدند؟

دو پرسش بالا را باید در سری سفسطه هایی همچون «اگر آخرت نباشد چه میشود»و یا «اگر خدا نباشد جهان ناعادلانه است و...» دسته بندی نمود ، اما این پرسشها گاها از روی ناآگاهی های تاریخی منشا می گیرد که کهترین با دوسه مورد نشان خواهم داد که تا بدین روز منطق بین نقدکنندگان و مسمانان شمشیر بوده و همیشه مرگ را نصیب نقادان نموده است بدین شرح ؛ ماده گرایان در قرن سوم هجری،ٰ با تکیه بر دستاوردهای دانش طبیعی پرچم مبارزه بر ضد خرافات مذهبی را بر افراشتند دلیل آن این بود که اخلاق محافظه کارانه «دین فئودال اسلامی» که هرگونه حرکت فعال را از توده ها سلب میکرد و حقیقت زندگی را در اصل واصل شدن به "ذات مطلق" میدانست به اخلاق رسمی جامعه فئودالی آن زمان مبدل شده بود و آموزشهای ماده گرایان بر ضد این اخلاق ، قد علم کرد.در این زمان بود که بر طبق نسک(کتاب) تاریخ ایران پس از اسلام میخوانیم : «در این زمان ،اندیشمندان مادی و زنادقه را هرکجا میگرفتند، غالبا زنجیر کرده و بدرگاه خلیفه میبردند تا او دستور به گردن زدن بدهد» در نسک نه شرقی و نه غربی ص 113 میخوانیم : هرگاه محل تجمع آنها را (زنادقه، ماده گرایان )کشف میکردندآنجا را همچنان بر سرشان خراب می نمودند. همچنین طبری در ج 12 خود در این رابطه می افزاید : هارون الرشید همه کسانی که فراری و متواری بودند را عفو نمود مگر زندیق ها ، "یونس بن افروه" و "یزید ابن الفیض" از جمله آنها بودند.همچنین در ص 5173 تاریخ طبری می خوانیم مهدی خلیفه عباسی برای زنادقه 1000دار برپا کرده بود.شاید معروفترین زنادقه را همه بشناسید ،ابن مقفع با دیده شک و اعتراض به تمامی ادیان می نگریست و افزوده او مبنی بر زندیق بودنش در نسک "کلیله و دمنه" نوشته مجتبی مینوی نیک مشهود است تا آنجا که حمد الله مستوفی در نسک تاریخ گزیده خود می نویسد : مقفع ابن فارس و پسرش جهت آنکه نقیض قرآن انشا میکردند کشته شدند. همچنین جهشیاری در نسک کتاب الوزرا و الکتاب به این نکته اشاره میکند و چگونگی کشته شدن ابن مقفع را شرح می دهد انیچنین است که ابن راوندی دلیل مرگ مقفع را انتقاد او از اسلام میداند.(ج3ض271). گاه دوستان و پیروان عقیدتی اسلام بیان میکنند اسلام مشکلی با این انتقادها نداشته و اساسا نامی از این افراد در تاریخ نیست و پرسش میکنند چگونه است که اگر هرکه از اسلام سخنی نقادانه میراند کشته می شد پس مناظره جعفر صادق با دیگران چگونه توجیه می شود ؟ پاسخ روشن این پرسش را میتوان در نسک نامه دانشوران ناصری زیر عنوان "ابن ابی العوجا" یافت ، ابن ابی العوجا از اندشمندان دوره عباسی بود که به شدت با باورهای ملکوتی و خرافی ستیزه میکرد و صانع و آفریدگار را انکار مینمود در گفتگوی خود با جعفر صادق چنین می گوید : «او روزی اشاره به کعبه نمود و خطاب به امام جعفر صادق گفت : تا به کی این کشتزار را لگد می کنید و به این سنگ سیاه(حجرالاسود) پناه میبرید؟تا به کی به این خانه را که از سنگ و گل ساخته شده است را می پرستید؟و همانند شتری فراری پیرامون آن میدوید؟ براستی که اگر در این باره بیندیشید می بینید که این کار انسانهای نادان و دیوانه میباشد نه مرد اندیشمند و صاحب خرد.» این مورد در تاریخ راوندی هم ذکر شده و جالب است بدانید ابن ابی العوجا بدست خلیغه وقت کشته شد. نمونه بارز دیگر "زکریای رازی" است او را میتوان پیشوای پوزیتیویسم در فرهنگ ایرانی – اسلامی دانست او نخستین کسی بود که پیش از "بیکن" به اهمیت تجربه و مشاهده در علوم پی برد ،بخاطر افکار ماده گرایانه و زندیق رازی، سرانجام وی به خاطر تعقیب مسلمانان دربدری بود، تمامی کتابهایش را سوزاندند و خود برای نجات جان خود همیشه عمر متواری بود .(مجله مهر سال 1314) برای آنکه نوشتار در این مورد به درازا نکشد تنها به ذکر نام زندیقان و نقادان اسلام که گاه همانند قرآن آیه و سوره می آوردند بسنده میکنم و نیز افزودن این نکته در زمان محمد هرکه شعری بر زد او و اسلام میسرود کشته میشد و نخستین ریشه نخستین ترور را باید از قتل اشخاصی همچون عصماء دختر مروان بدانیم: ابو تمار مطبب ، ابو عیسی وراق، صالح ابن عبدالقدوس(کتاب الشکوک)، ابن راوندی و حلاج و حمدان قرامط و...

بدلیل طولانی شدن نوشتار تنها به چند تناقض قرآن اشاره میکنم و در بخش دوم به تناقضات بیشتری میپردازم : خوانندگان باید بدانند که من این تناقظات را از میان 70 تناقض جدا نموده ام که شاید بتوان انها را گزیده و بهترین انها دانست اما نخست باید بدانید الله در قرآن سوره 3 آیه 7 می گوید قرآن تفسیر پذیر نیست و تنها الله و برخی افراد تفسیر خاص آنرا میفهمند درچم باید بدانیم هیچگونه تفسیری همانند تفسیرهای قمشه ای و مغالطه ای پذیرفتنی نیست و این از آنجا سرچشمه میگیرد که الله و رسول او بر این باور بودند که قرآن هفت بطن دارد(اسماعیلیان نیز بر این باور بودند) و افراد دیگر از درک او ناتوانند همانند برخی مبهمات قرآن همچون واژه های مقطعه. از سویی دیگر الله در سوره القمر آیات 17 و 22 و32 و40 چهار بار میگوید قرآن را ساده و روان آوردیم پس نمیتوان برای توجیه تناقضات قرآن دلایلی همچون نسبیت زمان و عناصر مشترک در ساخت انسان را، آورد چراکه اینها جز تفسیر و توجیهات و گاه مغالطات قرار میگیرد و براحتی قابل نقض و نفی هستند آنچنان که در میان بیان تناقضات بدانها اشاره خواهم کرد.

تناقضات برونی و درونی قرآن :تناقضات قرآن به دو دسته بخش میشوند که من در این نوشتار به برخی از آنها میپردازم برخی دیگر تناقضات و اشتباهات نحوی است که برداشته شده از کتاب 23 سال علی دشتی است و میتوانید برای خواندن این اشتباهات به اینجا بروید.همچنین متن انگلیسی که توسط پ. نیوتن نگارش یافته را میتوانید از اینجا دانلود کنید ، بدیهی است در صورت هرگونه مشکل مرا در جریان بگذارید تا آدرس جدید هر فایل را در بخش کامنت بگذارم.

تناقضات قرآن :

1- نخست باید به سوره 16 آیه 101توجه کنیم الله میفرماید: «و ما هرگاه آیتی را از روی مصلحت نسخ کرده و به جای آن آیتی دیگر آوریم در صورتیکه خدا بهتر داند تا چه چیز نازل کند ، میگویند تو بر خدا همیشه افترا می بندی چنین نیست بلکه اکثر اینها نمی فهمند» آشکار است موجودی کامل به نام الله نه باید درگیر متغیرها باشد باید حکمی کامل و ابدی و ازلی نازل کند تا هر روز مجبور به تغییر آنها نباشد ،چراکه شاید اگر تا بدین روز محمد زنده بود کلیت قرآن را نسخ می کرد و کتاب دیگری می آفرید به هر روی تغییر از صفات موجود کامل نیست چراکه تغییر همیشه به سوی کاسته شدن و یا کامل شدن است و اللهی که کامل است نباید نیاز به تغییر در حکم خود داشته باشد.

2- چند روز برای هلاک قوم عاد نیاز بود؟ الله در سوره 54 آیه 19 در این مورد میفرماید:«و ما بر هلاک آنها تندی بادی در روز پایدار نحسی فرستادیم» و همچنین در سوره 41آیه 16 و سوره69 آیه 6-7 دراین باره میفرماید :«ما هم بر هلاک قوم عاد باد تندی در ایام نحس فرستادیم و...» در سوره نخست در متن عربی آن ما واژه "یوم" به معنای روز (مفرد) را شاهد هستیم یعنی مردمان قوم عاد در اثر تند باد در مدت یکروز هلاک شدند اما در سوره پسین الله از واژه "ایام" بهره میبرد ، یعنی این قوم در چند روز کشته شدند حال پرسش این است که بالاخره الله در چند روز قوم عاد را به هلاکت رساند 1 روز یا چندین روز؟ چگونه است که الله برای هلاک قوم دوگانه گویی میکند ؟

3- خلقت 6 روز بود یا 8 روز ؟سوره های 7آیه 54 و س 10آ3 و س8 آ7 و س25 آ 59 همیگی برآنند که الله زمین و آسمان را در 6 روز یا مرحله یا دوره بیافرید:«پروردگار شما آن خدایی است که آسمان و زمین را در 6 روز خلق کرد آنگاه به خلقت عرش پرداخت و روز را به پرده شب در پوشاند و...» «فی ستة ایام»اما الله در سوره 41 آیه 9تا12 در این مورد تناقضی آشکار را بیان میدارد :«ای رسول به مشرکان بگو که خدا زمین را در دو روز آفرید ، و او بروی زمین کوهها را برافراشت و انواع برکات و منابع آنرا قرار داد وقوت و رزق اهل زمین را در چهار روز بیافرید ، آنگاه هفت آسمان را در دو روز استوار فرمود و...»در سوره 41 جمع مراحل آفرینش 8 میشود، اینکه در قرآن واژه یوم به معنای مرحله است یا روز یا دوره هیچ چیز را انکار نمیکند ما در این سوره ها به دو تناقض برخورد میکنیم البته با اشاره به این توجیه مسلمانان که میگویند در اینجا الله نسبی بودن زمان را مطرح نموده :

  1. واژه یوم به هر معنا که باشد نشان دهنده تناقضی است که الله نمیداند در آفرینش خود چند روز وقت صرف نموده است در سوره ای عدد 6 و در دیگری 8 را بیان میدارد.
  2. چرا برای الله که به صورتی آنی یعنی «کن فیکون» می آفریند روز و مدتِ زمان مطرح است و این در سوره 2 آیه 117 که میگوید الله آنی خلق میکند در تناقض است.چرا برای الله زمان و وقت گذاشتن مطرح است در حالیکه اگر او آفریننده زمان و مکان باشد دیگر گذر زمان برایش معنایی ندارد مگر آنکه خالق زمان را خدایی دیگر بدانیم چرا الله در مورد خود میفرماید«احسن الخالقین» یعنی من بزرگترین خلق کننده ها هستم، واژه خالقین به صورت جمع و واژه اکبر ، صفت تفضیل در الله اکبر نشان می دهد الله خود را برتر از دیگر خالق کننده ها میداند پس باید دیگر خالقین را در نظر بگیریم که الله از آنها اکبر است در مجموع چنین میشود:
  3. برای الله گذشت زمان مطرح است ، الله تنها خالق نیست بلکه بزرگترین خالق است، الله نمیتواند در سیطره زمان آنی خلق کند. برای تائید اینکه خدا در زمان گیر کرده و با گذشت زمان حرکت می نماید به سوره های زیر بازگشت نمایید: سوره بقره 22، سوره بقره 52 و53 و 56و سوره مریم آیه 68 و سوره اسرا 86 و 18 و یونس 74 در تمامی این آیات برای خدا زمان دارای اهمیت است واژه های بکار رفته در این سوره ها نشان میدهد الله در زمان کار میکند همچنان که الله دارای مکان است بر طبق سوره الحاقه 17 غافر7 و الزمر 75 و بسیاری دیگر که نشان دهنده مکان الله است ، روشن است هنگامی که برای الله مکان مطرح باشد پس زمان نیز مطرح است و هنگامیکه الله در زمان سیر کند نیاز به استفاده از واژه های قبل و بعد (ژس و پیش)دارد.

4- اول آسمان خلق شد یا زمین ؟ الله در سوره 2 آیه 29 میفرماید :«او خدایی است که همه موجودات زمین را برای شما خلق کرد و پس از آن به خلقت آسمان نظر گماشت و...» اما الله در سوره 79 آیه 27 تا30 چنین بیان میدارد :«آیا بنای شما آدمیان استوارتر است یا آسمان که سقفی بس بلند و باستون و استوار ساخت و شامش را تیره و روزش را روشن گردانید و زمین را پس از آن بگسترانید» زمین را بگسترانید به مفهوم زمین را خلق کرد است چرا که گستراندن چنان است که در ترجمه ها آفریدن بیان شده است دیگر آنکه الله دچار تناقضی آشکار شده نخست زمین را آفرید یا آسمان را ؟

5- آسمان و زمین نخست چگونه بودند ؟ در سوره 41 آ11 الله آسمان و زمین را به سوی خود فرا می خواند روشن است اگر آسمان و زمین به هم متصل بودند نیازی به فراخوانی جدای از هم نبود اما الله در سوره 21 آیه 30 می گوید آسمان زمین نخست یکی بودندو ما آنها را جدا نمودیم نیکتر اینست که خود به دو سوره و سوره های بالا که در مورد خلقت آسمان و زمین بود بنگریدتا به بن تناقض پی ببرید.

6- آیا تهمت زنندگان به زن بخشوده می شوند ؟ سوره 24 آ 5 میگوید در صورت توبه ٰ آری بخشوده می شوند اما در سوره 24 آ 23 میگوید خیر عذاب می شوند.

کتابنامه برای معجزات منصوب به بزرگان ایرانی :

1- حلاج / علی میرفطروس

2- تمیهدات عین القاه همدانی

3- روند نهضت های ملی و اسلامی / دکتر انصافپور

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۳:۳۹ قبل‌ازظهر,




پاسخ به موهومات و مغالطات

گمان من بر آن بود که نیکتر شاید این باشد نخست به ریشه اسلام بپردازم و سپس به سراغ کتاب آسمانی(!) آن بروم که گویی روزگار چنان است که هر لحظه غفلت ، کف از دست آدمی میرباید. روشن است باید بر ای اینکه با چه هدف و مقصودی دست به نوشتن در این مورد نموده ام باید مقدمه ای بر آن بگویم تا حال و روز آنچنان که هست آشکار گردد.

نخست شاید گفتگوی بین من و دوست گرامیم نویسنده تارنگار همکنون را شاهد بوده باشید به هر روی این نوشتار نه پاسخ به ایشان بلکه به گونه ای بنیادین به ریشه بی خردی ها و ناآگاهی های مردمان متعصب و شوربختانه تک نگر میپردازد ، لازم به گفتن نیست از توجیه ها یا توضیح های هم میهن خود در این گفته ها سود میبرم اما این را حمل بر مبارزه و یا پاسخ دادن تنها ،به ایشان مپندارید. دوم سرآغاز سخن است کهترین در این نوشتار به ریشه نا ملایمات ذهنی میپردازم و سفسطه هایی را بیان میکنم که بیشتر تولیدات کارخانه جات منبر نشینان است ، تلاش بر آن دارم تا با روشن ساختن و به وجود آوردن چرایی هایی در ذهن خوانندگان سفسطه ها و مغلطه ها را بیش از بیش بشناسیم و به ریشه کژ فهمی ها دست یابیم . ناگزیر از گفته های دوست نادیده ام بهره میبرم چراکه گفتار ایشان گفتار هزاران نفر هم اندیش ایشان است و اگر این باورها امروز نقد نشود روز دیگر فرزندانمان را در بر میگیرد. از اینرو ابتدا سفسطه ها و دلایل معجزه بودن قرآن را از نگاه مسلمانان بیان میدارم و سپس به نقد آنها میپردازم البته نوشتار دوم در همین راستا اما در مورد تناقضات قرآن است که گفتگو در مورد آن به نگر من ، میتواند بسیار سودمند باشد.دوستان و خوانندگان گرامی میتوانند در هر مورد که من از سند و مدرکی نام نبرده ام بر من خرده بگیرند و باورهایم را نقد کنند که البته باعث خرسندی و افتخار من است.

در اینجا هرگز در مورد تناقضات سخن به میان نمی آورم در نوشتار بعدی در مورد 20تا19 تناقض قرآن گفتگو خواهم کرد.تنها یک نکته مهم باقی مانده و آن اینست که دست کم بیشتر مسلمانان ایران علامه جعفری را به عنوان یک دانشمند بزرگ اسلامی (فقهی) قبول دارند ، هم ایشان هستند که میگویند آیه های قرآن را علمی جلوه ندهید چراکه چنین نیست ، یار گرامی ما به جای پاسخ به تناقضات روی به مغلطه هایی چون عدد 19 آورده اند پاسخشان را در این مورد نمیدهم چرا که انقدر ساده و متاسفانه فریبکارانه است که راشد خلیفه جانش را بر این موضوع بوسیله هم دینانش از دست داد برای شرح و اثبات دغلکاری عدد 19 به اینجا بروید.

1- اما به اصل ماجرا بپردازیم مسلمانان(نه همه آنها) بر این باورند که خداوند با اشاره به آیه ای هم علم محمد، پیامبر اسلام را اثبات نموده و هم نشان داده الله دانای مطلق است بدین گون که قرآن با اشاره به سوره الذیارات آیه 47 و 48میگوید : « و کاخ آسمان را برافراشتیم ، و مائیم که بر هرکار عالم مقتدریم. و زمین را بگستردیم و چه نیکو مهدی بگستردیم. » مغلطه پیش و پا افتاده که مکارم شیرازی در آیات همچون این آیه دست زده است با توجه به اینکه آیه بالا ترجمه مهدی قمشه ای بود چنین است که میگوید :« و ما آسمان را به قدرت بنا کردیم ، و همواره به آن وسعت میبخشیم » با نگاهی به آیه و متن عربی متوجه میشویم که هیچ نوع فعل مضارعی در این آیه بکار نرفته که آیت الله مکارم در برگردان آیه می گوید "وسعت میبخشیم" دوم آنکه با کمی دقت در این آیه ما واژه ای برای جهان نمیابیم چنانکه مکارم میگوید آسمانها(و جهان) را میگسترانیم ، روشن است اگر کسی به عربی وارد نباشد و واژه ساده ای را همچون ارض(زمین) را جهان ترجمه کند باید انتظار چنین دشواری را داشته باشیم، الله در این آیه میگوید زمین را بگستردیم ، جدای از فعل ماضی و مضارع سخن از زمین است و نه جهان حال آنکه دنیای مغلطه بافی اهل اندیشه آنقدر گسترده است که حتما میگویند هر واژه چندین معنا دارد و در اینجا ارض به معنای جهان است! نمونه دیگر از همین دست نشانه که موید سخن من است را میتوان در سوره نوح آیه 19 جستجو کرد که الله می گوید:« ولله جعل لکم الارض بساطا» نمونه دیگر سوره رعد آیه 3 ، سوره حجر آیه 19 و سوره بقره 22 می باشد که همگی بر روی واژه الرض (زمین) و بسط دادن الارض تاکید دارند و من هرگز در نیافته ام چرا مسلمانان از واژه زمین ، گستراندن جهان و آسمانها را تلقی میکنند؟

2- دشواری پسین در مورد معجزه علمی الله در مورد نیروی جاذبه است ، مسلمانان در این مورد بیان میکنند که : «این آیه اشاره به قانون جاذبه عمومی دارد و از آن به ستون نامرئی اشاره میکند این نامرئی بودن و عملا از جنس عدم بودن جاذبه را در نظریه نسبیت اینشتین در زمینه انحنای فضا و زمان و آزمایش مشهور ماهوره کوبه به عین همگان دیدند!» مصادره به مطلوب از راههای معجزه سازی در اسلام و میان متدینین است حال به اصل آیه بنگرید تا بهتر متوجه مغلطه بشوید :« خداست آن ذات پاکی که آسمانها را چنان که مینگرید بی ستون بر افراشت و آنگاه با کمال قدرت عرش را در خلقت بیاراست و... » روشن است الله میگوید آسمان را بی ستون آفریدیم ، این آیه اشاره به آسمان دارد و هرگز در مورد جاذبه نیتون و انیشتن سخنی به میان نمی آورد طبق نسکهایی همچون تاریخ کیش زرتشت نوشته مری بویس و پژوهش در مورد کافر کیشی ایران باستان همچنین در دیگر ملل مردمان قدیم از جمله میترائیسم و پس از آن زرتشتیان گمان میبردند که آسمان از سنگ یا فلز ساخته شده است این باور در میان تازیان رسوخ کرد و این الله است که برای قدرت نمایی میگوید ما این آسمان را بی ستون برافراشتیم و منظور این است اگر خواست الهی نباشد آسمان هر لحظه بر سر مردمان خراب شده و فرو می ریزد. حال آنکه این آیه چگونه نیروی جاذبه را به اثبات میرساند جای سخن بسیار دارد که مسلمانان باید پاسخ گویند چراکه آسمان بی ستون بر فراز زمین دست کم مثال جالبی برای جاذبه نیست چرا که الله تنها بر باور قدیمیان در مورد آسمان صحه میگذارد و هرگز اشاره هم به نیرو و انرژی ندارد البته مغلطه بازان همیشه این آیات را علمی توجیه میکنند حال این آیه با کجای دانش امروزی جور در می آید سخنی دیگریست.

3- سفسطه دیگر آنقدر ساده و روشن است که سخن در باره آن به دنبال باد دویدن است ولی چاره ای نیست که مسلمانان آنرا گاه از بزرگترین معجزات میدانند شرح سفسطه چنین است : « الله در آیات مختلف میفرماید : سوره لقمان آیه 10 : ....از آسمان آب فرستادیم و در زمین از هر گونه گیاه نیکویی رویاندیم. همچنین این موضوع در سوره طه 53 و رعد 10 آورده است نکته قابل توجه در سوره یس آیه 36 است که الله میفرماید : منزه است آن خدایی که همه جفتها را بیافرید(خلق ازواج کلها) » البته این ترجمه آخری را شیادان مبلغ دین و ریا به همه جاندارن را جفت جفت آفریدیم برگردانده اند. حال این معجزه الله تبارک و تعالی در این است که همه چیز را جفت آفرید و گاه مغلطه گران تا بدان جا پیش می روند که منظور از این آیات را در مورد اتم و تضاد پروتون و الکترون و جفت بودن آنها از لحاظ ضدیت بیان میدارند. قدر مسلم آنست که اگر انسان ناآگاه این آیات را ببیند بی گمان انگشت شگفتی بر دهان میگذارد اما امروزه همگی میدانیم ضدیت در اتم را که آقایان مدعی آن اند توسط دموکریت دانشمند مشهور پیش از اسلام بیان گردید و امروزه به اثبات رسیده حال آنکه دالتون هرگز ادعای پیامبری نداشت دومین دلیل خرد ستیزان و معجزه سازان بیان جفت جفت بودن گیاهان است با نگاهی به کتاب بهشت و جهنم در نزد مردمان بین النهرین ، آگاه میگردیم که اینانا ایزدی است که عمل لقاح و گرده افشانی در میان گیاهان را انجام میداده است و همچنین مردمان باستان که بیشتر آنان کشاورز بوده اند ، به پیوند زدن گیاهان دست یافته بودند و به عنوان میتوان به کتاب مغازی رجوع کرد و پی برد که یهودیان و تازیان مدینه حتی بر نوع درختان خرما (جنسیت و ویژگی) آگاه بوده اند حال اینکه خدا این را در قرآن بیان داشته پس ما باید برای آن معجزه بتراشیم سخن دیگری است که دست کم در منطق من جایی ندارد گویی اگر خداوند اینرا بیان نمیداشتند هرگز انسانها به نر و ماده بودن گیاهان و جانوران پی نمیبردند!.

4- مغلطه بسیار طنز آمیز دیگر در مورد سفر انسان در دنیای کیهانی است مغلطه سازان بر این باورند که بر طبق سوره الرحمن آیه 33 الله اشاره میکند که : « خطاب به انسان میگوید و پیش بینی میکند که نفوذ در زمین و آسمان ها از راه علم امکان پذیر است عملی که در آن زمان خرافه میپنداشتند و دانشمندان برایش ارزشی قائل نبودند!حال چرا دیگر سخنان قرآن هم اینطور نباشند؟ چرا تصور نکنیم همانطور که روزی مردم پیش بینی پروار انسان در قرآن را مسخره کردند ولی این مهم عملی شد دیگر سخنان قران هم که امروز علم ردشان میکند روزی تحقق نیابند؟ » بگذارید نخست به ترجمه آیه برگردیم سپس دست معجزه سازان را برملا سازیم الله در این آیه میفرماید : « یا من معشر الجن و الانس و ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموت و الارض و فانقدوا لا تنفذون الابسلطن » در چم « ای گروه جن و انس اگر میتوانید در اطراف آسمانها و زمین برشوید و بیرون روید هرگز خارج از ملک و سلطنت خدا نتوانید شد. » آشکار است که الله میگوید اگر میتوانید من اینگونه میپندارم که الله این خیال را از سوی انسان باطل میداند ولی اگر سخن معجزه سازان را بپذیریم مبنی بر اینکه چون خدا چنین پیش بینی کرده که انسان به کرات دیگر دست میابد و از راه علم این کارها امکان پذیر است ، پس خدای من ژول ورن است چرا که او نیز پیش بینی کرد انسان فرسنگها به زیر دریا میرود ، پرواز میکند و در جمع 80 پیش بینی را در داستانهای خود بر می شمرد حال اگر این آیه که چنین استنباطی از آن بر نمیآید نشانه بر پیش بینی الله از آینده انسان و نشانه معجزه و علمی بودن قرآن است به نگر کهترین ژول ورن هزار بار پرستیدنی تر از الله تازیان است.

5- مغلطه بعدی که در مورد آن سخن خواهم گفت بسیار جالب و مضحک است و تنها به توضیحی کوتاه در مورد آن بسنده میکنم مغلطه سازان میگویند الله در سوره حجر آیه 22 از وجود الکتریسیته در ابر و عامل بارش باران سخن میگوید و چنین بر داشت می نمایند که این آیه بر وجود الکتریسیته دلالت دارد :« و ما ، بادهای آبستن کن رحم طبیعت را فرستادیم و هم باران را از آسمان فرو فرستادیم و...» در کجای این آیه الکتریسیته یا شارش بار وجود دارد به گفته ای، الله اعلم ولی تا انجا که به خرد کهترین میرسد این آیه باد و فرمان الهی را دلیل بارش میداند و نه الکتریسیته و این مصادره به مطلوب میباشد که نیکتر است خوانندگان خود به دادگری بنشینند برای مدرک به مغازی رویه 450 به بعد نگاه کنید محمد می گوید هرکه بارش باران را از خدا بداند به من با ایمان است و اگر از کرات دیگر بداند به خدا کافر است و دلیل آن این بود که تازی بود که علت باران را سیاره معرش خوانده بود.

6- مسلمانان میگویند بر طبق سوره فصلت آیه 11 میگویند خدا گفته آفرینش به وسیله بخار و گاز بوده و در واقع سعی دارند این آیه را به پدیده بیگ بنگ نزدیک کنند . نخست باید توجه داشته باشیم مغلطه ای که در این مورد بکار میرود گاه از واژه دخان گرد و غبار را علاوه بر گاز ترجمه میکنند ما به بررسی این آیه میپردازیم تا ببنیم که دخان آیا به معنای گاز است و اساسا اشتباه در کجاست.فصلت 11 «سپس از زمین به آسمان پرداخت در حالیکه همه آن دود بودو... ترجمه معادیخواه» و « سپس به آفرینش آسمان پرداخت در حالیکه از دود بود ...ترجمه مکارم» و «سپس به آسمان پرداخت و آن دودی بود .. ترجمه آیتی» و « و به سوی آسمان رفت و آسمان از دود و گاز بود ..ترجکه بهبودی » و «و آنگاه به آفرینش آسمان توجه فرمود و آن دودی بود.. ترجمه قمشه ای » من در این مورد و گازی شکل بودن کرات و اینکه جهان از گاز به وجود آمده و نه گرد و غبار سیاره مشتری را مثال زدم دوست من در پاسخم چنین گفتند « لازم به ذکر است که جو مشتری به طور عمده از متان که دارای کربن است تشکیل شده است متانی که رایج ترین سوخت و مولد تولید دی اکسید کربن است!» قبول این جمله از نگر دانش امروز بسیار نپذیرفتنی است به سایت ناسا که آدرسش در آخر این نوشتار میآید توجه کنید ناسا چنین گزارش میدهد:« نیروی جاذبه در سطح سیاره ۲٫۴ برابر بیش تر از سطح زمین می‌باشد. یعنی شئی که روی زمین ۱۰۰ کیلو گرم وزن دارد، در روی هرمز وزنی برابر با ۲۴۰ کیلو خواهد داشت. جو هرمز تشکیل شده است از ۸۶ درصد هیدروژن ۱۴ درصد هلیوم و مقدار ناچیزی متان، آمونیاک، فسفین، آب، استلین، اتان، ژرمانیوم و مونو اکسید کربن. درصد هیدروژن بر پایه تعداد مولکول‌های موجود در جو می‌باشد تا جرم کلی آنها » گمان میبرم به مغلطه یار گرامیمان مبنی بر اینکه مشتری عمدتا از متان تشکیل شده برده باشیم ، دوم آنکه در عربی ما واژه گاز داریم که "غاز" گفته می شود اگر الله منظورش گاز بود میتوانست از این واژه سود ببرد و این سفسطه که واژگان عربی معانی مختلفی دارند صحیح است اما در صورتی که ما جمله کاملی همچون آیات بالا در دست داریم و ترجمه های افرادی همچون قمشه ای ،معادیخواه و مکارم و آیتی و بسیاری دیگر(به سایت الشیعه مراجعه کنید) روشن است این واژه(دخان) هرگز به معنای گاز یا بخار آب و یا گرد و غبار نیست و در این میان تنها ترجمه آقای فولادوند است که دخان را به بخار آب برگردانده اند. روشنگری بیشتر چنین است که دود از خاکستر و بیشتر کربن است و هیچ شباهتی با هلیوم و هیدروژن ندارد. کربرن برخلاف گاز از اکسیداسیون بوجود آمده است. حتی اگر مبنا را بر بخار آب نگیریم انفجار اولیه با انژی محض آغاز شده و به عنوان مدرک میتوان به قضیه بیگ بنگ نگاهی انداخت.

7- نمونه دیگر معجزات عددی است که به بازیهای بچه گانه ای می ماند که هر انسان میتواند آنرا بسازد همانند : «اجر به معنی پاداش و دست مزد ۱۰۸ بار در قرآن آمده که درست به تعداد تکرار واژه فعل به معنی کار است» و «۱۱ بار نام ابلیس در قرآن آمده و دقیقا ۱۱ بار فرمان به استعاذه و پناه جستن به خدا در قرآن آمده» گمان نمیبرم نیاز به توضیح باشد اینها آنقدر ساده و کودکانه اند که هرگز دقیقه ای را نباید صرف آنها کرد، تنها یک پرسش دارم و آن اینست که اگر یک انسان در کتاب خود 108 بار از جنایت سخن بگوید و درست 108 بار از مجازات و پاداش سخن به میان آورد آیا در کتاب او معجزه رخ داده است؟ آیا شما قادر به نوشتن چنین کتابی نیستید؟

در ایران باستان تقویم را گاهشمار مینامیدند میتوانید دپبه کتاب قابل دسترسی در ایران به نام جشنهای ایران باستان هاشم رضی بازگشت نمایید و دانش ایرانیان را در روزشماری و برپایی جشنهای ماهیانه را شاهد باشید ، ایرانیان سال را به 365 روز بخش میکردند و اگر از پنجه بزرگ و کوچک بگذریم که در این بحث نمی گنجد سال را به 12 ماه و هر ماه را به اسم مخصوصی به 30 و 31 روز تقسیم می نمودند حال به این سفسطه ساخته ذهن کودکان متعصب بنگرید و ببینید ریشه گرفتاری ها در کجاست خداوند در قرآن می فرماید تعداد ماه ها نزد ما ۱۲ ماه است (توبه ۳۶ ( آنگه میبینیم کلمه شهر به معنی ماه ۱۲ بار واژه یوم ۳۶۵ بار و ایام و مثنی این کلمه به تعداد ۳۰ بار که به ترتیب تعدا روز ها ی سال و ماه است در قرآن آمده است»

به گفته ای :

«از کرامات شیخ ما این است که شیره خورد و گفت شیرین است»

و این مبنای علم الله است و بسیاری دیگر که ذکرش تنها نوشتار را به درازا میکشاند و بس.

http://www.nasa.gov/worldbook/jupiter_worldbook.htm

* در نوشتار پسین در مورد 19 تناقض قرآن(در دو بخش) ، سواد محمد ، نسبی بودن زمان برای الله و به بسیاری دیگر میپردازم .

* هشدار : هرگونه نوشتاری که مبنی بر سند و مردک و کتاب و آیه نباشد از جانب من هرگز پذیرفتنی نیست.

*هرگز قصد توهین به باورندان مسلمان را ندرام امااین دلیل بر این نیست که ما از کنار هر سفسطه و خرافه ای براحتی بگذریم. هرگز اجباری در پذیرفتن هر آنچه گفتم ندارم انسانها آزادند که به هرچه میخواهند گرایش داشته باشند.

*بی گمان لغتنامه های" التوقیف علی مهمات التعاریف / عبدالروف بن مناری و شیخ امام" و "قاموس اللهجه مصریه/سقراط سیبرو" میتواند یاری گر خوانندگان برای تمیز دادن درستی از نادرستی باشد.

* نظرات خود را تنها در رابطه با این نوشتار بیان کنید.

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۱۰:۱۴ قبل‌ازظهر,




برنامه کانون

برخی از دوستان هنوز معنا و کار کانون خرافه زدایی شعوبیه را در نیافته اند که البته مقصر کهترینم که به روشنگری دراین زمینه نپرداخته ام. بنابراین باید به دو نکته اشاره کنم :

1- شعوبیه از آیه قرآن مبنی بر اینکه انسانها همگی برابرند گرفته شده است : « یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر وا انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم » ولی نام نهادن آن بر روی کانون تنها مبتنی بر آن نیست زیرا که شعوبیه حزبی آزادیخواه و مبارز بود که توسط ایرانیان بوجود آمد تا خود را از زیر سلطه مادی و معنوی اسلام و عرب رهایی دهند. و ما ،فرزندان آزادیخواه ایران، امروز این وظیفه را بر دوش خود داریم تا با خرافه و سلطه بیگانه مبارزه کنیم و کیان ایران را بازگردانیم. کانون خرافه زدایی شعوبیه تنها محدود به یک وبلاگ نیست ما سالهاست که در راستای خرافه زدایی در داخل و خارج از ایران می کوشیم و باید به این نکته اشاره کنم این تارنگار(سیاه مشق و شعوبیه) هنوز آنچنان که باید آغاز بکار نکرده است. من (شارمین مهرآذر) به عنوان مدیر این تارنگار وظیفه دارم اندیشه ها و آرمانهای کانون را به دوستان و هم میهنانم بشناسانم، کار کرد اصلی و بنیادین ما به صورت جنبشی پنهان و گاه آشکار است که شکل گرفته و در حال کارکردن است و شما در طی مدت کمتر از دو سال می توانید بازنمود آنرا در همین دو تارنگار مشاهده کنید. نکته دیگر اینکه شما میتوانید به مرور به تک تک هدفهای این کانون پی ببرید آن چنانکه خود آنها را به صورت هدف ، میثاق و ... در اختیارتان می گذاریم.

2- برخی دیگر از دوستان انتظار دارند بنابر نام کانون که با خرافه زدایی آغاز میگردد ما به ستیز با ادیان به خصوص اسلام بلند شویم ، باید برای روشنگری این مطلب برای دوستان خاطر نشان کنم، نخست ما با هیچ باوری سر ستیز نداریم اما این دلیل بر آن نیست که هیچ باوری را نقد نکنیم دوم آنکه خرافه زدایی و خرافه ستیزی تنها محدود به نقد ادیان نمی شود من به نوبه خودم و همچنین دوست گرامیم آرشام پورآریا تلاش بر این داریم تا با قرار دادن نسکها و جستارهایی که در ایران امکان دسترسی به آنها برای خوانندگان فراهم نیست از جمله نوشتارهای بخش سکولاریسم، بیخدایی، حقوق بشر، نسکهای احمد کسروی و در آینده با بازگشایی تاریخ و نسکهای ممنوعه گامی مطمئن و هدفمند در راستای آگاهی خوانندگان بر داریم . همه نوشتارهای این کانون در راستای خردگرایی است و این روال ادامه میابد تا آن زمان که (کمتر از دوسال) ما از هدفگذاری های خود در بیرون از فضای اینترنت آسوده خاطر شویم و آغاز به کار رسمی خود در سطح اینترنت بکنیم آن زمان است که عضو گیری ما به سرعت انجام میگیرد. اما تا آنروز با در اختیار قرار گذاشتن نسکها و نوشتارها در آگاهی هم میهنان میکوشیم.بیش از این برای توضیح کار خود معذوریم اما پرسشهای شما را تا انجا که مربوط به مطالب بالا باشد میتوانم پاسخگو باشم.

3- نوشتارهای وبلاگ سیاه مشق بیشتر جنبه پژوهشی دارد اما نوشتارهایی که دوستان برای ما ارسال کنند (در پایین بیشتر توضیح میدهم) در تارنگار شعوبیه قرار خواهد گرفت نکته دیگر آنکه تارنگار شعوبیه تنها محدود به نوشتارهای خردگرایانه و بحث انگیز نیست و بزودی شامل نوشتارهایی دیگر به صورت PDF خواهد بود.

4- اگر قصد ارسال نوشتار یا جستاری را برای ما دارید ، نوشتارتان باید مبرا از هرگونه توهین به باورمندان باشد همراه با لحنی آرام و مبتنی بر اسناد و مدارک معتبر ، در غیر اینصورت نوشتار شما در تارنگار شعوبیه قرار نخواهد گرفت ، درضمن نوشتارها در صورت نشر میتواند مورد نقد کانون نیز قرار گیرد و به مباحثه و گفتگو گذاشته شود.

---------------------------

1- بخش بیخدایی با 16 نوشتار بروز گردید .

2- بخش زرتشت شناسی برای آشنایی خوانندگان با این آیین برای نخستین بار بروز شد . همانگونه که در پیش گفتم کهترین هرگز دینی ندارم و این بخش تنها برای آگاهی خوانندگان باز شده است و همانند دیگر بخشها به مرور بروز میگردد ، همچنین نقدهایی که میتوان بر آن روا داشت را در اختیارتان قرار خواهم داد .

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۷:۰۹ قبل‌ازظهر,




اعدام نه


هنگامیکه کمونیستها را گرفتند ، ما چیزی نگفتیم چراکه کمونیست نبودیم .هنگامیکه یهودیان را گرفتن باز هم سخنی نگفتیم چراکه ما یهودی نبودیم. هنگامیکه مارا گرفتند دیگر کسی نبود تا اعتراضی بکند.(برشت)

یاران و آزاد اندیشان ، جدا از هرگونه باور و اعتقاد مذهبی و سیاسی ، برای نجات جان جوانان میهن به اینجا بروید و این پتیشن جهانی ضد اعدام را امضا کنید. همچنین برای حمایت خود این لوگو را در سایت یا وبلاگتان قرار دهید.


|

posted by شارمین مهرآذر @ ۱۱:۳۰ قبل‌ازظهر,




نقد های دینمداران بر سکولاریسم - بخش دوم

بر اسا تمامی تعاریفی که در بخش نخست آمد، آقای مطهری نقدهایی بر آن روا داشته اند که برخی از آنها را ذکر خواهم کرد تا نادرستی اندیشه یا برداشت او از سکولاریسم آشکار شود؛

پیش از آنکه به سخنان جناب مطهری بپردازم بد نیست نگاهی به جمله جناب محمد نقیب العطاس بیاندازیم که می گویند : « سکولاریسم یعنی :رويكرد افراطى عليه دين، نه حذف آن از عرصه اجتماع و دنيا، بلكه حذف آن از ذهن و دل انسانى است. در اين نگرش، آموزه‏هاى فراطبيعى مورد نقد و جرح قرار مى‏گيرد و چون دين نيز از مصاديق بارز آن است، به نفى و پاك كردن صورت آن از ذهن انسانى پرداخته مى‏شود »

برداشت ایشان از مفهوم سکولاریسم از بن اشتباه است چراکه هدف یک جامعه سکولاریزه شده هرگز حذف دین از ذهن و دل انسانها نیست و همانگونه که در بخش پیشین متذکر شدم دینمداران از سکولاریسم به عنوان دشمن دین و خدا یاد می کنند هدف سکولاریسمی که هالیئوک بنا نهاد، نه به هدف دشمنی با دین بلکه برای نجات جامعه از سلطه کلیساها بود آن کاری که ما باید برای نجات کشور و مردم خود از زیر سلطه مسجد ها انجام دهیم در جامعه سکولار پیشوایان و پیروان دینی کاملا آزاد هستند و هیچگونه محدودیتی به شرط تعرض نکردن به باور دیگران ندارند بلکه از دخالت مستقیم در سیاست منع می شوند، روشنگری دیگری که لازم است بگویم این است که مردمان جامعه سکولار میتوانند معتقدترین پیروان یک آیین را در حین زیستن در جامعه ای سکولار و لائیسیته را داشته باشند با این تفاوت که موازین قضایی در دستان روحانیون نیست بلکه از طریق دادستانی کشور مدیریت می شود. حال پیش از پرداختن به سخنان آقای مطهری است لازم است بدانیم ایشان به پیروی از سید جمال الدین اسدآبادی واژه ای هم معنی سکولاریسم را " علمانیت " مینامند، زین پس هرجا با این واژه بر خوردیم ، باید آنرا در تضاد با مفهوم همبستگی دین و دولت بدانیم. مطهری می گوید : « جدايى دين و سياست - به مفهومى كه آتاتورك قهرمانِ آن بود كه تركيه را به بدبختى كشانيد و به شكلى كه در ايران عمل شد - به معناى بيرون كردن دين از صحنه سياست بود كه مساوى است با جدا كردن يكى از عزيزترين اعضاى پيكر اسلام از اسلام. من نمى‏توانم باور كنم يك نفر در يك كشور اسلامى زندگى كند واين اندازه از منطق اسلام بى خبر باشد، ما با اين نغمه كه اسلام خوب است اما به شرط اينكه محدود به مساجد و معابد بوده و با اجتماع كارى نداشته باشد، حدود نيم قرن است كه آشناييم.» حال روز ترکیه امروز روشن است ، جامعه ای است آزاد و سکولار و مردمانش آیینه عبرتی در پیش رو دارند به نام ایران که حتی مردم ترکیه امروز از وجود نخست وزیر و یا رئیس جمهوری مسلمان هم در هراسند. اما جناب مطهری به نکته درست و جالبی اشاره می کنند ، براستی این چنین است که سیاست جزئی از اسلام است و گرفتاری امروز جوامعی همچون ایران از اینجا ناشی می شود که چون اسلام و در پی آمد آن حکومت اسلامی ، حکومت الله بروی زمین بواسطه و اداره جانشینان الله است و بدین دلیل که در حکومت اسلامی قانونهای زمینی جای خود را به احکام آسمانی میدهند، ما با اصولی دگماتیک (لا یتغییر)روبرو هستیم ، در این نوع حکومت ها به واسطه آیه اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و ولی امر منکم و همچنین سوره احزاب آیه 36 که مومنان حق نافرمانی از رسول و الله و در پی آیند آن جانشینان پیامبر را ندارند، این حکومت هیچگاه تغییر نمی پذیرد و تفاوت در اینجاست که مسیحیت تنها قوانین خود را به مورد اجرا می گذارد ، اما اسلام قانون های فرا زمینی را.

منشا سخنان مطهری نیز درست از همین جا ناشی می شود چرا که رسول الله هم رهبر سیاسی بود و هم رهبر دینی ، حال انکه آقای مطهری می خواهند روش 1400 سال پیش را در روزی به مورد اجرا بگذارند که تاریخ مصرفش سالها بسر آمده است. ایشان در ادامه میگویند :« ارباب كليسا و همچنين برخى فيلسوفان اروپايى، نوعى پيوند تصنعى ميان اعتقاد به خدا از يك طرف و سلب حقوق سياسى و تثبيت حكومت‏هاى استبدادى از طرف ديگر، برقرار كردند. طبعاً نوعى ارتباط مثبت ميان دموكراسى و حكومت مردم بر مردم و بى‏خدايى فرض شد. چنين فرض شد كه يا بايد خدا را بپذيريم و حق حكومت را از طرف او تفويض شده به افراد معينى كه هيچ نوع امتياز روشنى ندارند، تلقى كنيم و يا خدا را نفى كنيم تا بتوانيم‏خود را ذيحق بدانيم...كليسا يا طرفداران كليسا و يا با اتكا به افكار كليسا، اين فكر عرضه شد كه مردم در زمينه حكومت، فقط تكليف و وظيفه دارند نه حق، همين كافى‏بود كه تشنگان آزادى و دموكراسى و حكومت را بر ضد كليسا، بلكه بر ضد دين و خدا به طور كلى برانگيزد. از نظر اسلام، درست امر به عكس آن انديشه است... در منطق اين كتاب شريف، امام و حكمران، امين و پاسبانِ حقوق مردم و مسؤول در برابر آنهاست. از اين دو - حكمران و مردم - اگر بناست يكى براى ديگرى باشد، اين حكمران است كه براى توده مردم محكوم است، نه توده محكوم براى حكمران.اگر تمايلات انسان را ريشه و منشأ آزادى، و دموكراسى بدانيم، همان چيزى به وجود خواهد آمد كه امروز در مهد دموكراسى‏هاى غربى شاهد آن هستيم. در اين كشورها، مبناى وضع قوانين در نهايت امر چيست؟ خواست اكثريت. و بر همين مبنا است كه مى‏بينيم، هم جنس بازى، به حكم احترام به دموكراسى و نظر اكثريت، قانونى مى‏شود .در نقطه مقابل اين نوع دموكراسى و آزادى دموكراسىِ اسلامى قرار دارد، دموكراسى اسلامى بر اساس آزادى انسان است، اما اين آزادى انسان، در آزادى شهوات خلاصه نمى‏شود، البته اسلام دين رياضت و مبارزه با شهوات به معناى كشتن شهوات نيست... كمال انسان در انسانيت و عواطف عالى و احساسات بلند اوست. اينكه مى‏گوييم در اسلام دموكراسى وجود دارد، به اين معنا است كه اسلام مى‏خواهد آزادى دموكراسى در بند كردن حيوانيت و رها ساختن انسانيت به انسان بدهد... آزادى، حق انسان، بما هو انسان است، حق ناشى از استعدادهاى انسانى انسان است، نه حق ناشى از ميل افراد و تمايلات آن‏ها »

کشورهایی همچون سوییس را باید جز کشورهای سکولار دانست ولی پرسش این است آیا در این جوامع مردم بیخدا و ضد دین هستند؟ آیا در ایران زمان پهلوی که دین کمترین دخالت را در حکومت داشت مردم از اسلام رویگردان شدند؟ جناب مطهری نااگاهانه رابطه ای نادرست میان دموکراسی ، حکومت مردم برمردم و بیخدایی بر قرار می کنند نمونه بارز یک کشور مسیحی آمریکاست که قانون اساسی کاملا سکولار دارد آیا در این جامعه بیخدایان حکومت می کنند و یامردم به کلیساها نمی روند؟ پرسش دیگر چنین است آیا امروز که در کشور ما یک حکومت دینی برقرار است مردم آزادی عقیدتی ، مدنی و سیاسی دارند ؟ در عربستان چطور ؟ آقای مطهری میفرمایند در منطق قرآن و امامان و حاکمان اسلامی مردم حاکمند و حکمرانان ، محکوم . با ابراز تاسف باید بگویم یا آقای مطهری از حکومت اسلامی ناآگاهند یا از روش تقیه و مغلطه پا به میدان گفتگو گذاشته اند ، آنچنان که گفتم و نیک میدانید در حکومت اسلامی که مد نظر مطهری است مردم به واسط اینکه حکومت اللهی است هرگز حق اظهار نظر ندارند چراکه جدا از سیاست در جهان بینی اسلامی مردم عبد و بنده الله هستند و جز فرمانبری حق دیگری ندارند. ایشان در ادامه به واژه نامتعارف "دموکراسی اسلامی" اشاره می کنند و بدون انکه تعریفی از آن بدست دهند سعی دارند آنرا بهتر و ارجح تر از دموکراسی امروزی بدانند و مبنای آنرا آزادی انسان بیان می کنند حال پرسش من از ایشان و دیگر منتقدین اینست که کدام آزادی در "دموکراسی دینی" وجود دارد؟ از اینرو است که مطهری به جای پاسخ متوسل به آزادی همجنسگرایی می شوند در اینجا باید اشاره کنم همجنسگرایی همچنانکه در بسیاری از کشورها، آزاد نیست در جوامعی همچون آلمان به عنوان یک نوع بیماری یا گناه مطرح نیست بلکه تعریف خاص خود را داردو همجنسگرایان در بسیاری از کشورها حق ازدواج دارند که در این مبحث نمی گنجد. در همین رابطه عبدلکریم سروش می گوید : « برخى از روشنفكران مسلمان نيز با تأثير از اين مبنا، خواهان بسط و اجراى آن در آيين مقدس اسلام شده‏اند و صريحاً دين اسلام را دين تكليف‏زا مى‏دانند و آن را به ناديده انگاشتن حقوق مردم متهم‏مى‏كنند. »باز جناب مطهری در مورد لیبرالیسم همانند دیگر دکان داران "ضدیت" میسازند و می گویند : « روح آزادى خواهى و حريت در تمام دستورات اسلامى به چشم مى‏خورد. در تاريخ اسلام با مظاهرى روبرو مى‏شويم كه گويى به قرن هفدهم دوران انقلاب كبير فرانسه و يا قرن بيستم دوران مكاتب مختلف آزادى خواهى متعلق است.تعاليم ليبراليستى، در متن تعاليم اسلامى وجود دارد، زيرا اين گنجينه عظيم از ارزشهاى انسانى در معارف اسلامى نهفته بود » ایشان در ادامه از لیبرالیسم اسلامی می افزایند : « از نظر اسلام، انسانها به حسب گوهر و ذات برابرند، مردم از دو گونه يا چندگونه آفريده نشده‏اند، رنگ، خون، نژاد و قوميت ملاك برترى و تفوق نيست. سيد قرشى و سياه حبشى برابرند. آزادى، دموكراسى و عدالت در اسلام زاده برابرى و مساوات انسانها است »

لیبرالیسم یعنی : اصطلاح لیبرالیسم برگرفته از ریشه لاتینی Liber به معنای آزادی است. لیبرالیسم در قاموس سیاسی نظریه‌ای است که خواهان حفظ درجاتی از آزادی در برابر هر نهادی است که تهدید کننده آزادی بشر باشد. لیبرالیسم در زمینه اندیشه‌های اقتصادی، به معنای مقاومت در برابر تسلط دولت بر حیات اقتصادی در برابر هر نوع انحصار و مداخله دولت در تولید و توزیع ثروت است. لیبرالیسم از سویی به یک جریان سیاسی بورژوازی اطلاق می‌شد که در عصر مترقی بودن آن یعنی در زمانی که سرمایه‌داری صنعتی علیه اشرافیت فئودالی مبارزه می‌کرد و درصدد گرفتن قدرت بود، به وجود آمد و رشد کرد .ایشان بدون آنکه تعریف روشنی از لیبرالیست اسلامی بیان دارند آنرا مظهر آزادی میخوانند بدون آنکه بن و ریشه آزادی را در اسلام برای ما روشن کنند و با تمسک به مثال همیشگی یعنی برابری سلمان و بلال و دیگران و پوشانیده نگه داشتن ترور هایی که بر ضد آزادی بود همانند کشتن کعب ابن اشرف و عصما دختر مروان سعی بر این دارند تا اسلام را مبرا از هرگونه ضدیتی با آزادی بدانند اما هیچگاه نمیگویند این مدینه فاضله که مد نظر ایشان و اسلام است و همچنین آزادی که از آن سخن می گویند چرا تعریف روشن و مشخصی ندارد و اساسا در حکومتی که قانوهایش اللهی و آسمانی و دگماتیک است و متخصصین اسکولاستیک(علم کلام) تنها آنها را می فهمند ، آزادی چگونه تعبیر می شود و حقوق انسان در کجای این جاده مبهم و بی انتها قرار دارد؟

-----

*بخشی از این تارنگار به سکولاریسم اختصاص دارد این بخش کامل ترین بخش از تارنگار کانون است که آگاهی های بسیاری در اختیار آزاد اندیشان قرار می دهد خواهش من از خوانندگان اینست تمامی آن نوشتار ها و جستارها را بخوانید تا بهتر به سخنان بی پایه و اساس افرادی همچون مطهری پی ببرید.

*در این نوشتار از چند آیه قرآن استفاده شد البته منظور من مستقیما حکومت اسلامی و یهودیت است روشن است که من بیشتر دین اسلام و حکومت اسلامی را نقد خواهم کرد چرا که امروزه ادیانی همچون یهودیت و مسیحیت دارای حکومتهای آزاد و سکولار هستند و اسلام تنها دینی است که به قانون اللهی پای بند است .

منابع بخش نخست و بخش دوم :

1 - براين/.ويلسون، فرهنگ و دين، مقاله جدا انگارى دين و دنيا، ص‏124، ترجمه بهاء الدين خرمشاهى، طرح نو، تهران، 1374

2 - وايتسكر، سكولاريزاسيون چيست؟، مجله نامه فرهنگ، تابستان 1375، ص‏37

3 - سيد محمد نقيب العطاس، اسلام و دنيوى گرى، ترجمه احمد آرام، ص‏15، دانشگاه تهران، 1374؛

4 - نهضت‏هاى اسلامى در صد ساله اخير، ص‏26، انتشارات صدرا، قم.

5 - نظام حقوق زن در اسلام، ص‏88، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1359

6 - سيرى در نهج البلاغه، صص‏84 و 85

7 - كيان، شماره 26، معنا و مبناى سكولاريس

8 – پیرامون انقلاب اسلامی (مطهری)

9 - فرهنگ سیاسی، نوشته غلامرضا بابایی

10 - برا آگاهی بیشتر برای خوانندگان داخل ایران پیشنهاد میکنم دانشنامه سیاسی داریوش آشوری را بخوانید.

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۴:۱۶ قبل‌ازظهر,




مبانی سکولاریسم – بخش نخست :

در این نوشتار به مبانی سکولاریسم و چگونگی آن در جامعه میپردازم و سپس نقدهایی که اسلامگرایان و به گونه ای کلی دینمداران مطرح می کنند را بیان خواهم نمود.

در جامعه امروز ایران ، طبقه حاکم همیشه برای اصطلاحات بدلهایی را بوجود می آورد تا افراد نا آگاه را در مضیقه بگذارد و تا به آنچه ندارند راضی بکند به عنوان نمونه زمانیکه شما سخن از حقوق بشر به میان می آورید ، میگویند ما حقوق بشر اسلامی داریم ! و یا هنگامیکه دم از جمهوری میزنید ، بیان میدارند: «همینکه هست جمهوری است اما از نوع اسلامیش!» و به طور کلی برای هر ضد خود "پادی" علم میکنند اما تنها چیزی که آقایان در جلوی آن تاب مقاومت ندارند سکولاریسم یا لائیسیته است که نمیتوانندت برای آن ضدی پیدا کنند و یا اصولا این راهکار اسلامیزه نمی شود که بخواهند اندک تلاشی در راه نابودی آن بکنند . ناگزیر به روش تغییر مفهوم جلو می آیند و از سکولاریزم تعبیر به «دشمنی با خدا می کنند.» از اینرو بر آنم تا با بیان درست و راستین سکولاریسم روشن سازم سکولاریسم بهترین سلاحی است که میتوان بوسیله آن رژیم های دینی – دیکتاتوری را از پای در آورد . نخست به تعریف سکولاریسم خواهم پرداخت و سپس نقدهای متاسفانه بی پایه و اساس استاد مطهری را بیان خواهم داشت تا ببینید دکان داران دین و ریا چگونه در مقابل سکولاریسم به تکاپو می افتند.

بد نیست تعریفی کوتاه از لائیسیته داشته باشم بیشتر مردم این دو را باهم اشتباه می گیرند و یا لائیسیته را دشمنی با خدا می پندارند در حالیکه لائیسیته در چم (معنی) ؛ در زبان فرانسه، ترکی و ایتالیایی همان معنای متداول سکولاریسم به معنای دخالت نکردن دو نهاد دین و دولت در امور یکدیگر را دارا است. لائیسیته تنها به همین معنی به کار می‌رود اما سکولاریسم جدا از این معنی به طور خلاصه به مفهوم فروکاسته شدن ایمان دینی در مواجهه با زندگی روزمره و درک زمینی و این جهانی از مفوم دین است.

سکولاریسم : سكولاريسم (Saecularism) در اصطلاح، در معانى مختلف مانند: «جدا انگارى دين و دنيا»، «غير مقدس و غير روحانى»، «عقلانيت» و «علم گرايى» به كار مى‏رود. واژه لاتينى آن، سكولوم (Saeculum)، به معناى قرن و سده مى‏باشد. سكولوم در زبان كلاسيك مسيحيت، نقطه مقابل ابديت و جاودانگى الوهيت؛ يعنى زمان حاضر است و در اصطلاح به معناى هر چيزى است كه به اين جهان تعلق دارد و به همان مقدار، از خداوند و الوهيت دور است. واژه ژرمنى آن (Weltich) به معناى «اين جهانى» است كه به دنياى كنونى و مسائل آن نظر دارد.

این باور چگونه شکل گرفت : همانگونه که گفته شد ،از آن جا که اصطلاح سکولاریسم در موارد مختلفی استفاده می‌شود معنی دقیق آن بر اساس نوع کاربرد، متفاوت است. هالیئوک در سال ۱۸۹۶ در کتاب خود به نام «سکولاریسم انگلیسی»، سکولاریسم را به این گونه تعریف می‌کند: «سکولاریسم شیوه و قانون زیستن است که بر اساس انسان خالص بنا نهاده شده‌است و به صورت کلی برای کسانی است که باورهای مذهبی و یا خرافی را ناکافی یا غیرقابل اطمینان و یا غیرقابل باور یافته‌اند. اصول سه گانه آن عبارت است از 1- بهبود وضعیت زندگی با توجه به مفاهیم مادی زندگی 2 - دانش تنها مشیت در دسترس انسان است 3 - کار نیک کردن نیک است. حقیقت این زندگی نیکو است و در جستجوی خوبی بودن فضیلت است.» در تعریف دینی ،فلسفه ی سکولاریسم بر این پایه بنا شده‌است که زندگی با در نظر گرفتن ارزش‌ها پسندیده‌است و دنیا را با استفاده از دلیل و منطق بدون استفاده از تعاریفی مانند خدا یا خدایان و یا هر نیروی ماورای طبیعی دیگری بهتر می‌توان توضیح داد. سکولاریسم بدین مفهوم یکی از دستاوردهای جورج یاکوب هالیئوک است و یکی از پایه‌های اساسی سکولاریسم انسانی مدرن است. درست در زمان قدرت کلیسا ها افرادی همچون هالیئوک ، با توسل به جمله «مسیح (یا خدا) به کار خود و سزار به کار خود » توانستند جنبشی را بر ضد قدرت سلطه طلبانه کلیساها راه بیاندازند ،که نتیجه این جدایی دین از دولت( سیاست) را امروزه میتوان در ایتالیا و به ویژه امریکا دید که قانون اساسی کاملا سکولار دارند.

تعریف سیاسی :در حکومت معنی سکولاریسم عدم دخالت باورهای مذهبی در امر حکومت و برتری دادن به اصول حقوق بشر بر سایر ارزشها متصور هر گروه و دسته‌ای است. در واقع مبنای قضایی و حکومتی جامعه با موازین حقوق بشر تنظیم میگردد و دین تنها حق اظهار نظر دارد و دولت ( یا حکومت) به دین اجازه دخالت در سیاست را نخواهد داد.نمونه بارز و روشن آن را میتوان در آموزش و پرورش یک کشور سکولار مشاهده کرد در این نوع نظامها دینمداران حق دارند نظرات خود را در مورد سیستم آموزشی بیان کنند ولی تصمیم گیرنده و اجرا کننده دولت است و اوست که حرف آخر را میزند البته با توجه به این نکته که در سیستم آموزشی جامعه سکولار ، آموزگاران اجازه تدریس ، دروس دینی را ندارند و هر خانواده میتواند فرزندان خود را جهت آموزش اصول دینی به مکانهای مذهبی، ببرد. درضمن باید گفت این جمله اخیر نیز مورد نقد بسیاری از منتقدان نیز هست که بر این باورند که در هر خانواده فرزندان باید خود دین خویش را برگزینند و نهاد خانواده باید آننان را در گزینش دین و مذهب آنیده شان آزاد بگذارد.

تعریف جامعه شناسی : در مفاهیم جامعه‌شناسی، سکولاریسم به هر موقعیتی که در آن جامعه مفاهیم مذهبی را در تصمیم‌گیری‌های خود کم‌تر دخالت دهد و یا این مفاهیم کم‌تر موجب بروز اختلاف و یا درگیری گردد اطلاق می‌گردد. در جامعه سکولار مذهب هر شخص کاملا مورد احترام بوده و هیچ کس حق ندارد به باور دیگران تعرض کند ، دولت نیز باید روشی را اتخاذ کند که نسبت به پیروان دین خاصی اجحاف نشود.

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۱:۵۳ بعدازظهر,




ّبروز رسانی

بخش بیخدایی(اتئیسم) وبلاگ بروز شد. جستارهای تازه قرار داده شده در این بخش با رنگی متفاوت مشخص شده اند.

نوشتار بعدی تارنگار در مورد سکولاریسم خواهد بود. درضمن تارنگار کانون خرافه زدایی شعوبیه با فرنام چرا باورمندان نمی اندیشند بروز شده است.

|

posted by شارمین مهرآذر @ ۱:۵۰ قبل‌ازظهر,